سماع در لغت
۱- شنیدن، ۲- صدای خوش، ۳- صوت غنایی
هر آواز خوشی که گوش از آن لذت ببرد، غنا[1]
بزرگان تصوف و سماع
۱- روزبهان بقلی: در سماع هزار لذت است، که به یک لذت از آن، هزار ساله راه معرفت توان رفت، که به آن هیچ میسر نشود
۲- اوجد الدین کرمانی: سماع معراج روح است
۳: شیخ جنید بغدادی در سماع حاضر بود و سماع در نمیگرفت شیخ فرمود: بنگرید که هیچ عامی(منظور غیر صوفی) در میان ما هست؟ نیافتند و ... . شیخ فرمود: بهتر طلب کنید! چون طلب کردند کفش عامی با کفش صوفی عوض شده بود و به این دلیل در نمی گرفت.
سماع در اصطلاح:
شعر حوانی همراه با ساز و آواز خوانی و حرکات موزون بدنی و پایکوبی و دست افشانی، به منظور ایجاد حال و وجد صوفیان
دکتر قاسم غنی
سماع که به طور کلی در نزد متشرعین و فقها مذموم است و گناه شمرده میشود، نزد اکثر بزرگان صوفیه از راههای مهم برای حالت وجد شمرده میشود، سماع حالتی در قلب ایجاد میکند که وجد نامیده میشود،و این وجد حرکات بدنی ایجاد میکند. که حرکات غیر موزون، اضطراب و موزون رقص نامیده میشود، همانطور که عارف از راه چشم به جلال و عظمت خدا پی میبرد، و از راه جمع مردن فکر وذکر دائم به ذات خداوند انس میگیرد.
سماع از چهار عنصر تشکیل میشود
شعر، آواز، موسیقی و حرکت موزون
ابزار موسیقی:
دف، دایره، نی، طبل،رباب، طنبور
۱- لسان العرب، ج۸، ص۱۶۵