حسن شیخ
حسن شیخ
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دلخوشی کتاب‌فروشی فرهنگسرا

فرهنگسرا، کتابفروشی دنج و قشنگی است نزدیک درواز دولت اصفهان. تقریبا ابتدای چارباغ عباسی، جلوی دکه روزنامه‌فروشی. کم و بیش ۲۰ سالی است مشتری‌اش هستم. فروشنده مرد خوش‌برخورد و اهل دلی است. عموما آهنگ خوشی می‌گذارد، پیپ خوش‌عطری روشن می‌کند و می‌رود در احوالات خودش.

گاه و بی‌گاه محفل کوچک اندیشمندان می‌شود؛ از نویسندگان و شاعران حرف می‌زنند. از سبک‌های ادبی و روایت‌های جدید. گاه سخن به سینما و موسیقی می‌کشد. زمان دلنشینی است مصاحبت با اهل فرهنگ و ادب. همیشه حرف‌های پرمغز نمی‌زنند؛ بعضی وقت‌ها سخن از چیزهای ساده و ابتدایی زندگی‌ست.

گاهی صاحب کتاب‌فروشی در زلال خلوت خودش دست به قلم می‌برد و تمرین خط می‌کند. انس گرفتن با چهره زیبای کلمات لذت کتابفروشی را دو چندان می‌کند. این‌ها تکه‌های کوچک و مطبوع کتابفروشی فرهنگسرا هستند.

بساط پیپ و چایی. این نیز بگذرد
بساط پیپ و چایی. این نیز بگذرد


کتابی که این ماه می‌خوانم. در فضای چارباغ کمی خواندم؛ زیباست.
کتابی که این ماه می‌خوانم. در فضای چارباغ کمی خواندم؛ زیباست.



امروز لابلای نوشته‌ها به این شعر رسیدم. بنظرم لطیف و خواندنی می‌آید. امید به کام‌تان خوش بنشیند.

دلخوش باش
به باریکه‌‌ی نوری که از بین چین های پرده،
روی تخت تابیده
به کتاب نیمه‌کاره‌ی روی میز...
به داغی فنجانت در هوای سرد
دلخوش باش؛
به دو صندلی که هنوز روبه‌رو‌ی هم‌اند
به تنظیم کردن زنگ ساعت برای صبح فردا
به دفترچه‌ی کوچکی
که رویاهایت را نگه‌میدارد!
که معنیِ همین ریزریز های ساده
شاید
«زندگی ادامه دارد» باشد

مژده خردمندان

کتابفروشیکتابزندگیدلخوشی‌های کوچک
به تماشای من تویی. شهرساز، تحیل‌گر داده، عاشق سفال و گیاهان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید