مغزما به طور ممتد و خستگیناپذیر برای رسیدن به انتظارات ذهن ناخودآگاه ما کار میکند. پس اگر انتظارات و خواستههایمان را به طور روشن و شفاف برایش شرح دهیم، ذهن هم مسیر را دقیقتر و بهتر تشخصی میدهد. باید بارها و بارها با ذهنجان نشست و دوستانه حرف زد. برایش شرح داد چه میخواهیم. تصویر آن چیزی را که میخواهیم به او نشان دهیم. ذهن تصاویر را خوب میفهمد.
چشمانداز (Vision) از دیدن میآید. چشمانداز باید اینقدر روشن و شفاف باشد، که ذهن ببینید و بپذیرد. سازوکارهای منطقی را هم در نظر داشته باشید. مثلا در تصوراتمان باید مشخص باشد که:
تا میتوانید به این سوالات بهتر جواب دهید و از هوله رفتن بپرهیزید. حواستان باشد ذهن خیلی زرنگ است! اگر یک جایی مبهم باشد، یا یک جایش بلنگد، ذهن هم شما را میپیجاند! بعد از مدتی دلسرد یا بیتفاوت میشود! هوله میرود و میروید دنبال کارهایی که برایتان مهمتر هستند. این قاعده کار است! برعکس، هرچقدر نیازتان ریشهدارتر باشد، بیشتر برایش میجنگید! آن وقت است که از آنجایی که فکرش را نمیکنید، زبان یاد میگیرید! در واقع نیاز به شما انگیزه میدهد برای هدفگذاری در یادگیری زبان!
میتوانید با این جملات شروع کنید:
تمام حالات بالا دال براین است که شما به آن زبان مسلط هستید و آن زبان لازمه زندگیتان است. دقت کنید فعل زمان حال انتخاب کنید! همین طور دقت کنید چه جور احساساتی در جملات بالا وجود دارد: لذت، افتخار، عالی بودن، پیشرفت، رقابت، رفاقت یا حتی خاطرت خندهدار!
برای حرفهایتان عکس بسازید، یا تصویر پیدا کنید. ذهن آنها را بهتر میفهمد. عکس را یک جایی بگذارید لب دست، توی چشم (in a conspicuous place). هرچقدر بیشتر دیده شود، تاثیرش بیشتر است. مثلا بعضی روی دستشان تتو میکنند. بعضی روی آینه میز آرایش میچسبانند، یا آینه دستشویی!
قیمت تتوی بالا، اگر درست بگویم 50 یورو و در تایلند انجام شده بود. اما همین تتو زندگی فرد را زیرورو کرده بود. چشمانداز هم همینطور است. یک هزینه اولیه دارد، اما زندگی را زیرو رو میکند. البته چشمانداز همه چیز نیست، قطعا باید با هدفگذاری و عمل همراه باشد، اما مطمئن باشید نقطه شروع خوبی است. به قول آینشتاین:
"Imagination is more important than knowledge. For knowledge is limited, whereas imagination embraces the entire world, stimulating progress, giving birth to evolution."
اگر چشماندازتان را ترسیم کردهاید، به سراغ هدفگذاری بروید. مطلبش را چند روز پیش نوشتم :)