سید حسن اسلامی اردکانی
سید حسن اسلامی اردکانی
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

قلم توتم من است

یادش به خیر زمانی مرحوم شریعتی نوشت «و قلم توتم من است». کلی تلاش کرد و قلم فرسود تا نشان بدهد که قلم مقدس است، قلم معشوق و محبوب است. قلم معبود است. لذا باید آن را حرمت نهاد و حریمش را مقدس شمرد. تعبیر «توتم» را‌ که از جامعه‌شناسی وام گرفته بود، تازه می‌نمود. اما اصل ایده تازگی نداشت. قرآن کریم نیز به قلم و مرکب آن سوگند می‌خورد: «نون والقلم و ما یسطرون.» این سنت حرمت نهادن به قلم در سنت‌های گوناگون وجود داشته و حتی اصحاب کنشگری اجتماعی و جریانات چپ نیز آن را دستکم در مقام سخن پاس می‌داشتند و می‌گفتند «بشکنی ‌ای قلم ‌ای دست اگر/ پیچی از خدمت محرومان سر».


با این حال، آرام آرام شاهد آن هستیم که قلم تقدس خود را از دست می‌دهد و به ابزاری برای سرگرمی، خودنمایی، «لایک‌» شدن و چه بسا نفرت پراکنی و عقده‌گشایی تبدیل می‌شود. زمانی قلم را از نی درست می‌کردند و قلم‌تراشی خود هنری بود جدی و کاری دشوار و این فاصله زمانی برای تراشیدن قلم و دشواری‌های تهیه قلم و دوات و لیقه موجب می‌شد تا نوشتن با تامل بیشتری صورت گیرد. بعدها با مدادتراش این کار آسان‌تر و وجه تاملی نگاشتن کمتر شد. اینک به یاری صفحه کلید کامپیوتر و گوشی‌های هوشمند، به کاری بسیار آسان تبدیل شده است. رواج فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی چیزهایی را برای ما ضروری ساخته است که هرگز ضروری نبوده و نیستند. احساس می‌کنیم که باید همه خبرها را دنبال کنیم و از آن مهم‌تر در قبال همه خبرها داوری و اظهارنظر کنیم.


فرض کنید در حال تماشای یک مسابقه هستیم، گفت‌وگویی می‌شنویم، سریع نظر خود را درباره آن در صفحه شخصی یا کانال خویش منتشر می‌کنیم. فیلمی تماشا می‌کنیم، بلافاصله با کمترین آگاهی در این زمینه، تحلیل خویش را درباره آن پخش می‌کنیم و به اشتراک می‌گذاریم. گویی نمی‌توانیم بی‌تفاوت از کنار چیزی بگذریم. این حساسیت گسترده و بی‌نهایت به پیرامون خود موجب می‌شود تا عملا به همه‌چیز به یکسان حساس باشیم و در عین حال نسبت به همه‌چیز بی‌تفاوت. امروز درباره مساله‌ای با حرارت مطلبی منتشر می‌کنیم و فردا حتی فراموش می‌کنیم که چه نوشته‌ایم و مطلبی متفاوت درباره مساله‌ای یکسره جدا منتشر می‌کنیم و چه بسا خلاف باورهای دیروز خود می‌نویسیم.


دیگر قلم توتم ما نیست. بیشتر مایه سرگرمی است. در درازمدت این سبک زیستن و واکنش نشان دادن به پیرامون خود موجب آن می‌شود تا عملا فاقد تمرکز، عمق، دقت و حساسیت کافی شویم. پس از سال‌ها متوجه می‌شویم که مانند توپی سبک همراه با بادهای تند پاییزی به این سو و آن سو رفته‌ایم و هیچ قرار و آرامی نداریم، به تعبیر مولانا «هر زمان دل را دگر رایی بود/ آن نه از وی، بلکه از جایی بود». به نوشته اریک فروم تمرکز لازمه هنر خوب زیستن است. اما جوامع صنعتی و محصولات آن، از جمله تلویزیون، به ما درس عدم تمرکز می‌دهند و اجازه نمی‌دهند تا اندکی در زندگی خود متمرکز باشیم. (هنر بودن، اریک فروم، ترجمه پروین قائمی، تهران، آشیان، 1387، ص 76) در نتیجه هیچ بحثی را جدی دنبال نمی‌کنیم.


برای برون شدن از این وضع، بد نیست به توصیه‌های متخصصانی چون نیل پستمن و استیو پاورز توجه کنیم. از نظر این دو ما عادت کرده‌ایم درباره هر چیزی نظری داشته باشیم و ابراز عقیده کنیم؛ لذا کمی تمرین کنیم تا یک سوم از اظهارنظرهای خود را کم کنیم. قرار نیست درباره هر مساله‌ای حتما نظری روشن و صائب و منتشر‌شده داشته باشیم. وقتی کمتر نظر دادیم، کمتر نیازمند پیگیری اخباری هستیم که گزارش نمی‌شوند بلکه در اساس «تولید» و ساخته می‌شوند.


شاید با این آگاهی و عزم بر داوری کمتر، اندکی حرمت قلم را پاس بداریم و از ابتذال در نوشتن دوری کنیم.


سید حسن اسلامی اردکانی

ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه 30 بهمن ۱۳۹۸

http://hassaneslami.ir

@hassan_eslami

علی شریعتینوشتنداوریرسانهتلویزیون
professor of ethics and philosophy of religion (URD, Qom, Iran) www.hassaneslami.ir instagram.com/eslamiardakani t.me/hassan_eslami
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید