hasti
hasti
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

دلتنگی..

دلتنگی یک حس درونی است که وقتی به سراغت می آید چنان چنگ به جانت می اندازد که گویی می خواهد در لحظه جان شیرینت را بگیرد، این احساس نفست را بند می آورد و قلب و روحت را مچاله می کند .
و تو آن قدر در مقابل این احساس عجز و ناتوانی می کنی که برای رفع آن دست به هر کاری میزنی ،دست به دامن هر کسی می شوی اما اگر آن کس که باید، نباشد فقط حالت را بدتر می کند و تنها، کسی که دلتنگ اش هستی می تواند این حس مبهم و آزار دهنده را از تو دور کند و آرامش را به قلب و روحت برگرداند.
وقتی دلتنگ کسی هستی با هر تلنگری می شکنی و با هر بهانه ای هر چند کوچک و ناچیز اشک های گرم به روی گونه ات می غلتند تا شاید مرهمی باشند بر دل تنگ و پر بغض ات و بلکه بتوانند اندکی از غصه ات کم کنند.
دلتنگ که می شوی خاطره ها در ذهنت می چرخند، دائم دوست داری چشمانت را ببندی و خودت را به هجوم یاد ها بسپاری و سفری خیالی را شروع کنی، سفری که دوست نداری تمام شود حتی در خیال … خاطرات بد و خوبی که فقط دل تنگی ات را بیش تر می کند مرور می کنی و کاری جز آه از تو بر نمی آید.
دلتنگ که می شوی احساس می کنی تمام غم و غصه ی دنیا مال توست، غم در وجودت ریشه می کند، در کلامت، در چشمانت و حتی در خنده هایت… مانند جنگل خزان زده می شوی، دل و روحت در مشت باد سرکش اسیر می شود و به هر سو که بخواهد تو را می کشاند.

مود<<<<
مود<<<<




بر سرِ تربتِ من با مِی و مُطرب بنشین تا به بویت ز لحد رقص کُنان برخیزم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید