MH Havaei
MH Havaei
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

من خود آن چهاردهم

ستون «به دیار حبیب» - چاپ شده در شماره ۸۷۱ روزنامه شریف به تاریخ ۲ اسفند ۱۳۹۹ - نسخه بدون حذفیات



سلام

چطورید جانِ دل؟ امیدوارم برقرار باشید و کیف‌تان کوک باشد. الهی صدهزار مرتبه شکر؛ قدرش را بدانید. از این‌جا خبری نیست. اندکی دل‌تنگی است که در دیار غربت غیرقابل اجتناب است. به مدد همان محصولات الهی موصوف در کتب ادبیات دبیرستان از گلویمان می‌دهیم پایین قبل از این‌که بغض شود و راه نفس را ببندد.

امروز که بیدار شدیم، چشمِ تقریبا از کار افتاده به تقویم افتاد. یادمان آمد که امروز ۱۴/۲ است. قرار داشتیم به نیت ارادتمان به ۱۴ معصوم که ۲ نفرشان از ائمه نیستند، هرسال چهاردهمین روز از دومین ماه را با هم جشن بگیریم ولی خب الآن شما در آن مرز پرگهر در صف واکسن روسی هستید و حقیر فوقش بتوانم فراق‌تان را با دیگر صادرات روسیه در سواحل دریای بالتیک پُر کنم؛ اگر این زمستان لعنتی اجازه دهد. خلاصه که اعصابم چنان شد که بلافاصله رفتم بچه‌ای را در کوچه بزنم؛ غافل از آن‌که اولا این پدروایکینگ‌ها بچه‌های‌شان هم دوبرابر مرد بالغ ایرانی‌اند و در ثانی، این خراب شده ایران نیست. به بچه لبخند هم بزنی پدر و مادرش فکر بد می‌کنند.

کار شب و روزمان شده پیگیری اخبار ایران که ببینیم این وزیر جوان کِی بسته اینترنت دانشجویی می‌دهد که بتوانیم یک چند دقیقه‌ای ریخت و قیافه واتس‌اپ را به بهانه حضور شما تحمل کنیم. گویی شریان اینترنت مملکت را مستقیم به بطن راست ما وصل کرده باشند نامسلمان‌ها، حال آن‌که سر دیگرش به دهلیز چپ آقای وزیر هم وصل نیست. مکافاتی شده به جان شما. پرونده‌مان زیر تیغ سفارت ایران در هلسینکی نبود، یک دو توییت می‌زدیم اقلا دلمان خنک شود. چه کنیم که می‌ترسیم به حضرات بربخورد. این‌جا هم قحطی گونی نیست. یک‌هو دیدی با یکی از این گونی‌های زیست‌تخریب‌پذیر جلوی در خوابگاه ظاهر شدند و برای توضیحات ما را دعوت کردند.

این هم‌کلاسی‌های دیکتاتوری ندیده ما هم دیشب هلال ولنتاین را دیده‌اند و دور از چشم مأمورین خدوم گشت ارشاد مسخره‌بازی ولنتاینی راه انداخته‌اند کافرها. راه می‌افتند به یک‌دیگر به صورت ناشناس هدیه می‌دهند. سنت مولای‌مان علی (ع) در این ممالک غربی بیش‌تر رواج دارد تا در مملکت خودمان. ما ولی دل‌مان به مشارکت در بازی این مشرکین رضایت نداد. نشسته‌ایم به یک کناری از ته‌مانده چای وطنی داخل لیوان کام می‌گیریم و هرازگاهی که برای نامه‌های عاشقانه‌شان ایده می‌خواهند، یک دو خط از کیسه خلیفه عشق شما به‌شان می‌بخشیم بلکه به مرور، اسلام‌هراسی را در ممالک غرب کمر بشکنیم. ای کاش بودید دو نفری کمر می‌شکستیم.

بیش از این چشمان‌تان را نمی‌آزارم. تا در ایران هستید از طرف ما هم بچه‌ها را ببوسید جلوی پدر و مادرشان.

تصدقت،

محمدحسین

طنزنامه عاشقانهدانشجوییاپلایبالتیک
دانشجو - ساکن آن‌جای دیگر - حرف جدیدی نیست. همان مطالب کانال تلگرام را در این‌جا بازنشر می‌کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید