ZACK
ZACK
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

دلتنگ:)?

?توجه?:این پست فقط یک داستانه و هییییچ گونه قصدی درباره اتفاقات اخیر توش وجود نداشته،اینو اضافه کردم چون بعضی از عزیزان اشتباه برداشت کرده بودن:)

اون بخشی هم که اونقدر روی کشور تاکید داره؛اون کشور ایران نیست،یه کشوریه به نام لمنبرگ که اتفاقات داخلیشم به خودشون ربط داره:/من درباره اون کشور نوشتم



?نور ماه مسخرس

اون نمیتونه منو از تنهاییم در بیاره

هیچ چیز نمیتونه

من دوستمو میخوام

اون دوره

خیلی دور

اینجا نمیاد تا روزمون رو باهم سپری کنیم

آیا اون اهمیت میده؟

اون بود که منو تبعید کرد

از کشورم دورم

همونی که با بقیه آجر به آجر ساختیمش

میدونم الان چراغهاش روشنه

اونجا خیلی قشنگه

دلم برای کشورم تنگ شده

درد رو از درون حس میکنم

درد دارم

درد دلتنگی

درد خیلی شدید

زنده بودن رو حس نمیکنم

شاید مردم؟

شاید هم زنده ام هم مرده

یا شاید بخاطر گرفتگی اینجاست

جزیره خیلی کوچیکه

کشور ما بزرگ بود

امیدوارم این جهنم تموم بشه

میتونم تصور کنم بهترین دوستم اینجاست

در حالیکه تنهام

اما تقصیر اون بود

چرا بهترین دوستم منو تبعید کرد؟

ناراحتم

ازش عصبانیم

دلم براش تنگ شده

اگه راهی برای برگشت به کشورم نباشه چجوری قراره زنده بمونم؟

من نمیتونم

شاید فقط باید منتظر باشم



?نور ماه احمقانه اس

حتی نمیتونه باعث بشه یک ثانیه تنهایی رو حس نکنم

بقیه هم نمیتونن،هیچ چیز نمیتونه

من دوستمو میخوام

اون دوره

خیلی دور

نمیتونم برم پیشش تا روزمون رو باهم سپری کنیم

یعنی دلش برام تنگ شده؟

میدونم که ازین که تبعیدش کردم ناراحته

دیگه مثل شبهای قبل اینجا نیست

اون میدونه که من و کشورمون به یادش هستیم

اینجا بخاطر این قشنگه که اون جزو سازنده هاش بوده

حس میکنم که دل کشورمون براش تنگ شده

از درون درد حس میکنم

انگار درد مشترکی داریم

درد دلتنگی

درد خیلی شدید

احساسات رو حس نمیکنم

شاید افسردگی گرفتم؟

شاید بدون اون نمیتونم احساسات داشته باشم

شایدم بخاطر گرفته بودن اینجاست

بدون اون اینجا خیلی تنگه

وقتی اون بود همه چیز گرم و دوست داشتنی بود

امیدوارم این جهنم تموم بشه

میتونم تصور کنم که بهترین دوستم اینجاست

درحالیکه اون اینجا نیست

میدونم فکر میکنی تقصیر من بود

هیچوقت نمیخواستم رئیس جمهور بشم برای اینکه بین دوستم و قانون یکی رو انتخاب کنم

ناراحتم

از خودم عصبانیم

دلم براش تنگ شده

اگه راهی برای برگردوندنش نباشه چجوری قراره زنده بمونم؟

من نمیتونم

شاید فقط باید منتظر باشم



?زمانی بدی گذشت

اما بالاخره تموم شد

دلم برای بهترین دوستم تنگ شده

دفعه بعد بهش بیشتر اهمیت میدم

ازش میپرسم چرا منو تبعید کرد

کشورم رو از همین حالا احساس میکنم

یعنی اونجا هنوز مثل قبل خوشگله؟

شایدم خوشگل تر

حالم بهتره

وقتشه به داستان تنهاییم پایان بدم



?زمان بدی گذشت

اما بالاخره تموم شد

دلم برای بهترین دوستم تنگ شده

قول میدم بهش بیشتر اهمیت بدم

بهش میگم که میدونم از دستم عصبانیه،اما من هنوزم دوستش دارم

از همین حالا حسش میکنم

یعنی هنوزم مثل قبل شوخ طبع و دوست داشتنیه؟

شاید وقتی بیاد اینجا بهتر بشه؟

حالم بهتره

وقتشه به داستان تنهاییم پایان بدم



??اتفاقاتی پیش اومد

طوری نیست

من درک میکنم

همه چیز فقط یه اشتباه بود

اشکالی نداره

همه چیز امنه

تو پیش منی و من پیش توئم

دلم برات تنگ شده بود و میدونم که اینو میدونی

ببین،همه چیز دوباره مثل قبله

گرما رو حس میکنم

حالم فوق العادس

زمانی که بدون تو گذشت وحشتناک بود

درد داشت

یه درد مشترک

اما حالا تموم شده

گذشته ها گذشته

حالا دیگه تنها نیستیم

ما باهمیم

همدیگه رو داریم

و تو میتونی مطمئن باشی دوستی داری که هرگز تنهات نمیذاره

بیا به خاطرات بد پایان بدیم

بیا کشورمون رو باهم بسازیم

بیا با هم تا ابد دوست بمونیم

وقتشه که دوباره از نو شروع کنیم:)❤️‍??

درددوستیدلتنگم
خشونت هرگز جواب نیست.خشونت سواله،و جواب بله اس.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید