بسیار دیدهام که برخی مشاوران تحصیلی بدون درنظر گرفتن علایق شخصی داوطلب، ارزشها و توانمندی هایش، صرفاً برنامه ای ریخته و بر روی به انجام رساندن برنامه خودشان پافشاری میکنند.
به جای همراه و کمک کننده بودن، به دنبال مچگیری از دانش آموز بودهاند تا به اولیای دانش آموز اثبات کنند که مشکل از فرزند آنهاست!
یک کوچ اما وظیفه دارد تا با طرح پرسشهای هدفمند و تعامل دوطرفه، ارزشها، علایق و توانمندی های دانش آموز را شناسایی کرده و بر اساس آنها به دانش آموز در جهت شناسایی و رفع چالشهای پیش روی کمک کند.
در فرایند کوچینگ بر خلاف مشاوره تمرکز بر روی آینده و اهداف مراجع است نه گذشته او
یک کوچ به هیچ عنوان حق ندارد مراجع را قضاوت کند، سرزنش کند یا برای مراجع تصمیم گیری کند.
تصمیم گیرنده نهایی خود مراجع (دانش آموز) هست و وظیفه کوچ هدایت دانش آموز به سمت و سوی تصمیمگیری درست و معقولانه با طرح پرسشهای هدفمند هست و بر اساس شناخت توانمندیها و ارزشهای دانش آموز صورت میگیرد.
فرایند کوچینگ به فرد مراجع کمک میکند تا آشفتگیهای ذهنی و سردرگمیهای مسیر را برطرف کرده و فرایند رسیدن به هدف را تسریع ببخشد و هزینههای مالی و روانی پیش رو را کاهش دهد.