مؤسسه‌ی حکمت زندگی
مؤسسه‌ی حکمت زندگی
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

سه درس از Zootopia برای مطرح‌کردن با کودکان

فیلمِ جدیدِ دیزنی پرسشهای دشواری را درباره‌یِ پیش‌داوری برای والدین و معلمان ایجاد کرده است تا با کودکان بررسی کنند.

نویسنده: آلیسون بریسگو اسمیت
۲۳ مارس ۲۰۱۶، مجله‌یِ نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا

مترجم: هستی حق‌دادیان
گروه علمی حکمت زندگی

همراه با چهار بچه به استقبال روز افتتاحیه‌یِ فیلم Zootopia رفتم. من پیش‌نمایش‌ها را دیده بودم و فکر میکردم که Zootopia یک فیلمِ شیرین و خنده‌دار درباره‌یِ «تبدیل‌شدن به کسی که میخواهیم باشیم، هرچه که باشد» یا «دنبال‌کردنِ رؤیاهامان» باشد.

این انتظارات را برآورده کرد، اما در واقع موارد بیشتری نیز وجود داشت. همین‌طور که تماشا میکردم، متعجب شدم: آیا این فیلمِ دیزنی در واقع یک تفسیرِ سیاسی درباره‌یِ تبعیض، تبعیض جنسیتی، نژادپرستی و بیگانه‌ستیزی ارائه داده است؟ آیا آنها واقعاً همچین کاری کرده اند؟

بله، همین کار را کرده‌اند. اولین سرنخ من یک شوخی زیرکانه در آغازِ ماجرا بود که قهرمانِ داستان ـــ یک خرگوشِ مصمم و سخت‌کوش به نامِ جودی هاپس ـــ در روزِ اول کاری‌اش به عنوانِ یک مأمورِ پلیس نشان داد. او از سوی اعزام‌کننده ـــ یک یوزپلنگ به نام کلاوسر ـــ «بانمک» خطاب شد و جودی پاسخ داد «اوه، احتمالاً نمیدونستی، ولی یه خرگوش میتونه به یه خرگوش دیگه بگه بانمک، ولی وقتی باقی حیوونا این کارو میکنن، یک کم....»

نگاهی به اطرافم در سالن نمایش انداختم. آیا سایر تماشاچیان هم متوجه آن [نکته] شدند؟ آیا آن صرفاً برای من، که یک زنِ سیاه‌پوست ام، یک سر نخ درباره‌یِ چیزهایی بود که میتوان در درون یک گروه آنها را گفت اما در بیرون از گروه نمیتوان آنها را گفت؟ قطعاً این یک تلنگر [گذرا] بود؟

اما چنین نبود؛ فیلم صراحتاً در رابطه با تمامِ انواعِ تبعیض از آب درآمد، از پیش‌داوریِ ناخودآگاه گرفته تا یک جور نگرشِ «ما به نوعِ شما خدمت نمیکنیم» و تا هراس‌افکنیِ عامدانه‌ برای رسیدن به قدرتِ سیاسی. این فیلم، هرچند به طوری ناقص اما مستقیماً با اقلیمِ پر هیجانِ سیاسی ما صحبت میکند. Zootopia این کار را توسطِ شخصیتهایی جذاب و تکرارِ الفاظی که ما اغلب در گفت‌وگوهامان درباره‌یِ نژاد و تبعیض استفاده میکنیم انجام داده است، الفاظ و جملاتی مثلِ: «خب، من منظوری نداشتم»، «حساس نباش»، «آنها نباید این‌جا باشند».

خب، من نمیگویم که این فیلم تمام و کمال است. مسئله‌یِ واقعاً ناراحت‌کننده‌ای در رابطه با نحوه‌یِ دسته‌بندی حیوانات با توجه به زیست‌شناسی آنها وجود دارد، [مبنی بر این‌که] بعضی به «وحشیگری» ذاتیِ خود باز میگردند. هم‌چنین، رابطه‌یِ بینِ پیش‌داوری در این فیلم و نژادپرستیِ دنیای واقعی کاملاً واضح نیست؛ Zootopia حرفِ چندانی درباره‌یِ قدرت یا بهره‌کشی برای گفتن ندارد.

در نتیجه شاید، بیشترِ مطالبِ نوشته‌شده درباره‌یِ Zootopia طیف مختلفی [از قضاوتها] را، از «این بهترین تفسیرِ نژادی است» گرفته تا «این بدترین است»، در بر گرفته باشند. [اما] به نظر من هیچ‌کدام‌شان درست نیست. اگر شما به دنبالِ فیلمی از دیزنی هستید که همه‌یِ کارها را برای توضیح‌دادنِ تبعیض برای کودکان‌تان انجام دهد، پس این فیلم، فیلمی که به دنبالش هستید نیست. Zootopia فیلمِ تمام و کمالی درباره‌یِ تبعیض نیست، اما فرصت تمام و کمالی است برای شما تا درباره‌یِ این موضوعات با فرزندانِ خود صحبت کنید.

درواقع، شما قطعاً باید Zootopia را همراه با آنها تماشا کنید ـــ و بعد از تماشاکردنش باید درباره‌اش گفت‌و‌گو کنید. معلمین نیز میتوانند همین کار را در کلاسِ درس انجام دهند.

بسیاری از کودکانِ بالای نُه سال به راحتی قادر اند توصیفات پیش‌داوری و تبعیض را دریابند، و شباهتهاشان را فهم خواهند کرد. البته تحقیقات حاکی از آن است که حتا کودکانِ پنج‌ساله نیز قادر اند مفهومِ تبعیض و پیش‌داوری را دریابند. اغلبِ کودکانی که این فیلم را میبینند متوجهِ «بی‌انصافی» و نبودِ عدالت در آن میشوند. آنگاه ما به‌عنوانِ بزرگ‌سال میتوانیم به آنها کمک کنیم تا ارتباطاتِ مستقیمی [میان آن‌چه در فیلم میبینند] با دنیای اطرافِ خودمان بسازند. من در پژوهش پایان‌نامه‌‌ام دریافتم که کودکانی‌که در زمان تماشای فیلم بهتر قادر بودند که پیش‌داوری را در کلیپهای فیلم تشخیص دهند والدینی داشتند که به آنها کمک میکردند که معنای تبعیض را درک کنند. این کودکان، به نوبه‌یِ خود، دوستیهای میان‌نژادی بیشتر و به طور کلی میزانِ اعمال تبعیض‌آمیز کمتری داشتند.

شما میتوانید با این شیوه‌یِ گفتار شروع کنید که: «من کنجکاو بودم که تو متوجه چه چیزی در این فیلم شدی. تا حالا با تو هم این‌طوری رفتار شده؟» «تا حالا با کسی این شکلی رفتار کرده‌ای؟» از آن‌جا به بعد شما ‌میتوانید از Zootopia استفاده کنید تا حداقل سه درس در رابطه با پیش‌داوری به بچه‌ها بدهید. (هشدار: در ادامه تعدادی اسپویلر وجود دارد!)

۱. تصوراتِ قالبی [=کلیشه‌ها] همه را آزار میدهند

از شکل گفتارِ تصورات قالبی به وضوح در فیلم استفاده میشود، مثلِ زمانی که افسر کلاوسر بخاطرِ «بانمک» خطاب‌کردنِ جودی از او عذرخواهی میکند. بنابراین میتوانیم با تشویق کودکان به ارائه‌یِ مثالهایی از آنها بپرسیم که آیا میدانند که تصوراتِ قالبی چیست یا نه. یک کودکِ پنج ساله در گروهِ ما گفت «آره، مثل وقتی‌که بچه‌ها فکر میکردن که من نمیتونم سریع بارفیکس بازی کنم چون من یه دخترم یا چون کوچیکم». این دقیقاً همان چیزی است که منظور ما است. ما میتوانیم به آنها کمک کنیم تا متوجه شوند که بعضی وقتها تصوراتِ قالبی درباره‌یِ بعضی اشخاص درست اند، اما مشخصاً همیشه درباره‌یِ همه درست نیستند.

فیلم تقریباً به صورتِ زیرکانه‌ای نشان داده است که تصوراتِ قالبی چگونه میتوانند هم به فردِ تصورکننده و هم به کسی که معروضِ این تصورات است آسیب برسانند. جودی در معرضِ تصوراتِ قالبی قرار گرفته است ـــ اما او هم در موردِ سایر شخصیتها تصوراتِ قالبی دارد. او در ابتدا توسط یک بره‌یِ بامحبت و مهربان، کسی که (هشدارِ اسپویلر!) بعداً مشخص شد شخصیتِ شرورِ ماجرا است فریب میخورد.

در فیلمهای مخصوصِ کودکان، تقریباً همیشه موجوداتِ سیاه و وحشی، شخصیتهای بدِ داستان و موجوداتِ پف‌پفیِ کوچک شخصیتهای خوبِ داستان اند. در Zootopia این‌طور نیست، جایی که حیوانات به ندرت چیزی هستند که به نظر می‌آیند ـــ و درسی که باید بارها و بارها کاملاً تفهمیم بشود آن است که اندیشیدن به سبکِ تصوراتِ قالبی میتواند فرجام بدی داشته باشد و یا حتا شما را در خطر بیندازد.

۲. پیش‌داوری نامنصفانه است

قدمِ بعدی این است: پیش‌داوری زمانی است که تصوراتِ قالبی باعث میشوند تا با مردم به صورتِ متفاوتی برخورد شود. این‌جا همان جایی است که بچه‌ها اغلب به بخشِ «این منصفانه نیست» از فهمِ خود میروند. صحنه‌های بسیاری در فیلم وجود دارند که در آنها پیش‌داوری اتفاق می‌افتد. پیش‌داوری جودی را مجبور کرد تا به‌ جای کاری که برایش آموزش دیده بود مأمور پارک‌بان باشد.

یک صحنه‌یِ فلش‌بکِ فوق‌العاده غم‌انگیز هنگامی‌ است که یکی از شخصیتهای اصلی، روباهِ هنرمند، نیک وایلد، در حالِ آماده‌شدن برای پیوستن به «پیشاهنگی کودکان» است. او هیجان‌زده است زیرا معمولاً روباهها مجاز به شرکت در این فعالیت نیستند، و او برای ملحق‌شدن به این گروه سخت تلاش کرده است. او به بهانه‌یِ انجام معارفه و ورود به گروه، توسط سایر حیوانات به پایین پله‌ها کشانده میشود ـــ ولی در عوض او را دست می‌اندازند و مسخره میکنند و به او میگویند که هیچ‌وقت اجازه ندارد به گروه ملحق شود. در واقع آنها تا آن‌جا پیش میروند که به او پوزه‌بند میزنند.

این یک نمایشِ بیرحمانه از طرد و ممانعت است ـــ و قطعاً یادآورنده‌یِ تجربه‌های کودکان از به حساب نیامدن است. این یک صحنه‌یِ فوق‌العاده برای این پرسش است: «تو زمانی رو که به نیک اجازه‌یِ ورود به گروه ندادن رو یادت هست؟» "«تا حالا همچین حسی رو داشتی؟» «تا حالا شده کسی به تو اجازه نده وارد گروهی بشی چون اونا درباره‌یِ تو تصوراتِ قالبی داشتن؟» ـــ «یعنی خیال میکردن تو چیزی هستی که تو واقعاً اون چیز نبودی؟ بله، خب اینها پیش‌داوری هستند.»

با صحبت‌کردن درموردِ این صحنه‌ها و استفاده از زبان کودکان درباره‌یِ رفتار منصفانه، ما میتوانیم حقیقتاً به کودکان‌مان کمک کنیم که زمانی که پیش‌داوری اتفاق می‌افتد آن را بهتر تشخیص دهند. ما میتوانیم به آنها کمک کنیم تا با کسانی‌ که هدفِ تبعیض هستند با همدلی ارتباط برقرار کنند. ما میتوانیم از آنها بپرسیم که در معرض تصوراتِ قالبی بودن چه حسی دارد و به آنها این شجاعت را بدهیم که درباره‌یِ دفعاتی که شاید آنها با دیگران پیش‌داورانه برخورد کرده‌اند بیندیشند. این ایده در این‌جا بدین منظور نیست که باعث بشویم که کودکان احساس گناه کنند، بل‌که بیشتر به آنها کمک میکند تا خود را جای شخص دیگری بگذارند و شروع به شناسایی رفتاری کنند که چه‌بسا بخواهند تغییرش دهند.

۳. ما میتوانیم با پیش‌داوری مبارزه کنیم ـــ و اشخاص میتوانند تغییر کنند

شخصیتها در Zootopia تنها ناظرِ تبعیض نیستند ـــ آنها هم‌چنین علیه آن مبارزه میکنند. شما میتوانید استراتژیهایی را که آنها استفاده میکنند، شاملِ ارتباط برقرار کردن با خانواده و صحبت‌کردن درباره‌یِ آن‌چه در کنار دوستان اتفاق میفتد، برجسته کنید. فیلم صراحتاً نشان میدهد که چه‌طور اعضاء یک گروه که در معرضِ تصوراتِ قالبی قرار گرفته‌اند باید «دو برابر سختتر کار کنند» تا به همان نتیجه که سایرین میرسند، دست یابند. این ایده در بسیاری از خانواده‌ها بدیهی تلقی میشود ـــ این‌‌که اعضا با موانعی رو به رو میشوند که آنها را مجبور به مقاومت‌کردن در برابر کلیشه‌ها و یا متقاعد کردن سایرین برای این‌که آنها نیز ارزشمند هستند میکند. ولی برای برخی از کودکان (و برخی بزرگ‌سالان)، این یک ایده‌یِ کاملاً جدید خواهد بود. فیلم همچنین نشان میدهد که «دو برابر سختتر کارکردن» یک ایده‌یِ بی‌عیب‌ونقص نیست ـــ چراکه با وجود سخت‌کوشی، جودی همچنان مورد تبعیض قرار میگیرد.

آیا افراد میتوانند رشد کنند و تغییر یابند؟ جوابِ Zootopia بله است، اما تغییرکردن آسان نیست. فیلم تعارضهای زیادی را نمایش میدهد، تعارضهایی حتا بین دوستان. از رهگذر این تعارضها، ایده‌ی دشوارِ «متحدشدن» را میکاود ـــ یعنی فرایند حمایت از اشخاصی که موردِ پیش‌داوری قرار گرفته‌اند و ایجاد روابطی فراتر از کسانی که دارای هویتهای اجتماعی ما هستند. ما میتوانیم از مثال جودی و نیک استفاده کنیم و لفظ «متحدشدن» را با فرزندان‌مان استفاده کنیم.

در Zootopia جودی و نیک متحد میشوند. آنها همدیگر را اذیت میکنند و اشتباهاتی مرتکب میشوند، اما آنها هم‌چنین میبخشایند و تصمیم میگیرند که با همدیگر کار کنند تا بر تبعیضات غلبه کنند. البته که یکی از بهترین راههایی که ما میتوانیم این تواناییِ تحول پیداکردن و حمایت‌کردن از یکدیگر شرح دهیم این است که خودمان پذیرایش شویم ـــ و به این ترتیب برای کودکان‌مان الگو باشیم. کودکان‌تان چه‌قدر شمارا مشغول برقراری پیوند با کسانی‌که از لحاظ نژادی، جنسیتی، یا طبقاتی با شما متفاوت اند میبینند؟ چند تارا نام ببرید. آیا شما را مشغولِ همکاری و وقت‌گذرانی با این اشخاص میبینند؟

این شاید ارزشمندترین درسی باشد که در Zootopia گنجانده شده است: با پیوند برقرار کردن به آن سوی تفاوتهامان میتوانیم از جهان را جایی بهتر کنیم. این چیزی است که جودیِ خرگوش و نیکِ روباه آموختند تا انجام به کار بندند ـــ و فرزندان شما نیز، با کمک شما، میتوانند بیاموزند تا به کارش بندند.


لینک این مقاله در سایت مجله‌یِ نیکیِ بزرگتر:

Three Lessons from Zootopia to Discuss with Kids (berkeley.edu)


فیلمزوتوپیاتعلیم و تربیتتبعیضپیش داوری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید