حکمتوف
حکمتوف
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

نیرو‌های فنی پر اطوار و مدیریت سفت و سخت

توییت بالا واکنش‌های زیادی داشت، خود توییت، توییتی که روش نوشته شده(کوت شده)، توییت‌های دیگه نویسنده برای پاسخ به انتقاد‌ها، و البته بعضی از انتقاد‌ها همه و همه بازتاب انبوهی از کج‌فهمی‌ها و نفهمی‌ها بود. در این نوشته سعی می‌کنم این اشتباهات رو توضیح بدم.

یک: چرا نیرو‌های فنی در استارت‌آپ‌ها عمدتا دیر سر کار حاضر می‌شوند؟ به خاطر اینکه معمولا ازشون انتظار می‌ره که تا دیروقت شرکت باشند. حتی توی اون توییت درونی هم شما مشاهده می‌کنید، اون کارمند علاف ایشون تا ساعت ۱۹ در شرکت هستش. بالانس بین کار و زندگی چیز خیلی مهمیه، متاسفانه این رو حتی خیلی از نیرو‌های فنی استارت‌آپ‌ها هم درک نمی‌کنن. هر کسی باید یک زندگی بیرون از کار داشته باشه. اینجوری هم برای خود فرد بهتره هم برای شرکت(محصول با کیفیت‌تر) و هم برای جامعه.

دو: نمی‌شه در برخورد با نیرو‌ها استاندارد دوگانه داشت، شما جایی که زور داری (در برخورد با کارگر‌های ساده) تا می‌تونی زور می‌گی(خود پرداخت حداقل دستمزد که البته اون هم خیلی وقت‌ها دیر واریز می‌شه بدترین ستم هستش) ولی جایی که نیرو زور داره (صرفا به دلیل تقاضای زیاد برای اون نیرو و کمبود نیروی متخصص) آه و ناله شما از ستمی که توسط این نیرو‌ها به شما می‌شه به آسمان می‌ره. بله نیروی فنی زور می‌گه، من انکار نمی‌کنم، از شرایط برتری که داره (بابت کمبود نیروی متخصص) حتی سوء استفاده هم می‌کنه، ولی این دقیقا کاریه که شما هم می‌کنید. شما هم از کمبود شغل توی جامعه علیه کارگر ساده سوء استفاده می‌کنید و بدترین شرایط رو بهش تحمیل می‌کنید و اون هم از ترس اینکه همین رو هم از دست بده مجبوره به هر شرط غیر عادلانه شما تن بده، شرایط شما در مواجه با نیروی متخصص دقیقا برعکسه. خلاصه نمی‌شه جایی که دست بالا رو دارید شمر ذی‌الجوشن باشید و جایی که دست پایین رو دارید بیاید بگید ما مثل یه خانواده می‌مونیم و بیاین تلاش کنید که همه با هم پیشرفت کنیم و از این چیزا.

سه: یک راهی که در انتقادها پیشنهاد شده بود این بود که بخش فنی از باقی بخش‌ها مجزا باشه، بله این می‌تونه تا حدی مشکل شما رو حل کنه ولی تا نوک دماغ رو دیدنه. این فقط موجب می‌شه که شما یه آپارتاید داخل شرکتتون داشته باشید.

چهار: آدم‌های فنی هیچ برتری خاصی نسبت به سایر آدم‌ها ندارند. اینکه خودمون رو تافته جدا بافته بدونیم که ما کارمون خیلی خفنه و اون کارش خیلی ساده هست پس ما خیلی برتریم تفکر خیلی اشتباهیه، همه ما کارگر هستیم و کار خودمون رو در ازای مزد میفروشیم. اینکه شرایط ما با اون کارگر ساده فرق می‌کنه یه موقعیت خاص هستش که تقاضا برای این نیرو زیاده و نیرو متخصص کمه و ما داریم از این شرایط استفاده می‌کنیم، همین، این موجب نمی‌شه ما انسان‌های بهتر، باشعورتر، برتر، صاحب رای تر و غیره بشیم. شما رو ارجاع می‌دم به رشته توییت اخیر آلن کوپر اینجا.

پنج: مشکل اصلی استارت‌آپ‌های ایرانی به نظر من نه اینه که نیروی فنی کار نمی‌کنه و نه اینکه نیروی فنی پیدا نمی‌شه(سخت شده ولی اگر خوب باشید پیدا می‌شه)، مشکل اصلی مدیریت ناکارآمد است. مدیر‌هایی که حس ریاست و برتری دارند، نه این حس که من باید مشکلات افراد تیم رو حل کنم که کارها بهتر پیش بره. جالب اینکه عمدتا هم خودشون رو خیلی خفن و همه کاره و در هر زمینه متخصص می‌دونند. ترک‌ها ضرب المثلی دارند که ترجمه‌اش می‌شه: دو نفر از کاری که می‌کنند خسته نمی‌شن، یکی اون که می‌گوزه و دیگری اون که دستور می‌ده.

حکایت زیر هم که حکایت معروفی در ادبیات هست شاید بی ربط به بحث نباشد:

«... مگر روزی خواجه به دیوان نشسته بود. عمر خیام درآمد و گفت: « ای صدر جهان، از وجه ده هزار دینار معاشِ هر سالِ من کهتر به دیوان عالی مانده است. نایبان دیوان را اشارتی بلیغ می باید تا برسانند.» خواجه گفت: «تو جهت سلطان عالم چه خدمت می کنی که هر سال ده هزار دینار مرسوم تو باید داد؟»
عمر خیام گفت: «واعجبا، من چه خدمت کنم سلطان را؟ هزار سال آسمان و اختران را در مدار و سیر به شیب و بالا جان باید کندن، تا از این آسیابک، دانه ای درست چون عمر خیام بیرون افتد، و ازین هفت شهر پای بالا و هفت دیه سرنشیب یک قافله سالار دانش چون من درآید. اما اگر خواهی از هر دهی در نواحی کاشان چون خواجه ده ده بیرون آرم و به جای او بنشانم، که هر یک از عهده کار خواجگی بیرون آید.» خواجه از جای بشد و سر در پیش افکند؛ که جواب بس پای بر جای دید. این حکایت به حضرت سلطان ملکشاه باز گفتند، گفت: «بالله که عمر خیام راست گفت».
برنامه نویسیمدیریتاستارتاپکسب و کارنیروی کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید