هلیا همدانی
هلیا همدانی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

مُتِواری

پرواز روح
پرواز روح


من روی خرده شیشه ها ناسزا می گفتم اما هنوز به آرامی چای ام را می نوشیدم....
من در دشت اسب های وحشی را دنبال می کردم اما روی صندلی نشسته بودم.....
من به زمین افتاده بودم و از میان سینه ام خون جاری شده بود اما ایستاده بودم......
من خانه را ترک کرده بودم اما هنوز صبح ها در آنجا از خواب بیدار می شوم.....
من آدم های زیادی را کشته بودم اما هنوز با هرکدامشان همکلام می شوم....
من تو را مخاطبم کرده بودم اما برای دیگری حرف می زدم.....
من در جست و جوی تو هستم اما از مسیری با مقصد دیگر....
من هنوز تو را می بوسم و در آغوش می کشم اما تو مدت هاست که خداحافظی کرده ای....
تو مرا دوست داشتی اما دیگر از خواب بیدار شده بودم ...!


https://soundcloud.com/helya-hamrdani/se7hz5pzcft6?si=5515bab59f154aec816658631143ad8d&utm_source=clipboard&utm_medium=text&utm_campaign=social_sharing
انزلیاسب های وحشیتالاب انزلیموسیقی سنتی
راه خانه کدام یکی است..؟!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید