? اسب
لطفا خیال نکنید که دیوانه شده ام. همچنین تمنا دارم تصور نکنید عقلم زایل شده. البته شاید دیوانه باشم، شاید عقلم زائل شده باشد، اما لطفا به این خاطر فکر نکنید دیوانه شده ام یا عقلم زایل شده که معتقدم اسب ها هم عاشق می شوند. شاید احمقانه و ابلهانه به نظر برسد اما من به جد معتقدم که اسب ها عاشقند. احتمالا از خیلی از آدم های اسم و رسمِ عاشقی در کرده هم عاشق ترند. اصلا شما بیا جای من بنشین و با چشم من نگاه کن. می توانی اسبی پیدا کنی که عاشق نباشد؟ اسب ها همگی عاشقند. عوضش این مارمولک های خبیث، هیچ کدامشان نه عشق می فهمند و نه عاشقی و نه معشوقی. اصلا هر جانور شناس خدانشناس یا خداشناسی که بهتان گفت این مارمولک ها عاشق می شوند، بدانید یا دیوانه است و یا عقلش زائل شده. جای هر کس که بنشینید و با هر چشمی هم که نگاه کنید این مارمولک ها مارمولک اند و هیچ از عشق نمی فهمند. این موجود خبیث حتی به خودش هم تعلق ندارد، چه برسد به غیر. اگر هم باورتان نمی شود یک بار اگر توانستید دستی از او جدا کنید. خیلی خونسرد و آرام، سر تاسف برایتان می جنباند و می رود. احتمالا پیش خودش هم می گوید هفته ی بعدی یکی دیگر جایش در می آید. دمش را قطع کنی هم همینطور. هزار سال هم با دمش زندگی کرده باشد از قطع شدنش نه اشکی میریزد، نه غریوی سر می دهد و نه نعره ای بر می آورد. به جای آن اسب ها عاشق پیشه اند. عاشقی کار هر روزشان است و اصلا عشقشان همان کارشان است. مگر می شود اسب بود و عاشق دویدن نبود؟ مگر عاشق پیشگی همان نبود که یا معشوق و یا مرگ؟ شما تا به حال در این سالها، اسبی دیده اید که پای دویدن نداشته باشد و زنده باشد؟ اصلا می شود اسب بود و پا نداشت و زندگی کرد؟ چه غصه ای دردناک تر از اسب بودن و پا نداشتن؟ چه غصه ای دردناک تر از فراق ابدی معشوق؟ شما خودتان اگر اسب بودید و پا نداشتید، زنده می ماندید؟ کدام جانوری جز اسب قطع پا جانش را می گیرد؟
.
.
.
چه دردی دردناک تر از قطع پاها برای اسب؟
چه ظلمی بیشتر از بریدن بالها برای پرنده؟
و چه مرگی خشن تر از کشتن آرزوها برای مرد؟
پ.ن: طبیب گو به علاج مریضِ عشق مکوش
که کار او دگر و حال او دگرگون است...