حسان امینی لو
حسان امینی لو
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

چند پیکسل، زندگی من رو تغییر داد

خیلی اهل نوشتن بلاگ پست در مورد خودم نیستم ولی مدتی هست که خیلی به یه موضوعی فکر میکنم که به نظرم میاد ارزش اشتراک گذاشتن با شما رفقا رو داشته باشه.

عکس واسه سال ۹۶ هست - مثلا ما پیر شدیم از دست این کار لعنتی ? اوسکل بودیم بخدا
عکس واسه سال ۹۶ هست - مثلا ما پیر شدیم از دست این کار لعنتی ? اوسکل بودیم بخدا


شهریور سال ۹۶ بود که من از شهر زادگاهم (قزوین) کوچ کردم به تهران برای یک موقعیت بهتر و شاید آینده ای روشن تر. اون زمان ۲۲ سالم بود و تا زمانی که نمیتونستم خونه اجاره کنم مجبور بودم پیش خواهرم بمونم. وضعیت کارم اصلا خوب نبود، چون بعد از ۳-۴ ماه هیچ حقوقی نگرفته بودم و خیلی اوضاعم بیریخت بود.

ولی موضوع این ماجرا، من نیستم. اون شاید باشه برا یه وقت دیگه. موضوع اصلی داستان که نیاز به این پیش زمینه داشت، این بود که تو اون برهه از زمان، یه پروژه به من پیشنهاد شد که دیزاینر اون پروژه توی شرکت Apple کار می‌کرد و مشخصا بسیار کار درست بود.

ددلاین پروژه هم ۳ هفته بود. الان به هیچ عنوان چنین پروژه هایی قبول نمی‌کنم ولی اون موقع به خاطر نیاز مالی شدیدی که داشتم مجبور به انجامش شدم. بعد از این ۳ هفته که من کار رو تکمیل کردم قرار بود از طرف شخص دیزاینر فیدبک بگیریم که اگر جایی نیاز به تغییر داشت اصلاح بشه و بعد هم بریم برای پرداخت.

بعد از یه روز یه فیدبک اومد در حد شاید ۲ تا برگه A4 کامل که همه ایراد ها از اندازه ها، فونت سایز ها و کلی ایراد دیگه که همه شون (باور کنید) در حد ۱-۲ پیکسل اینور یا اونور تر بودند.

۱ یا ۲ فاکینگ پیکسل اینور یا اونور تر

و خب نتیجه این شد که با وجود نیاز مالی شدید من اون زمان و کار کردن من تا ساعت ۵ صبح هر شب من، هیچ دستمزدی به من پرداخت نشد! به همین راحتی


درسی که من از این اتفاق گرفتم این بود که همیشه به جزییات در این حد و اندازه دقت کنم.


این ماجرا گذشت و سال ۹۷ بالاخره من رفتم دنبال یه کار جدید، کار جدیدی که زندگی من رو تغییر داد. تو جلسه مصاحبه فنی ای که داشتم قرار بود یه صفحه ساده رو پیاده سازی کنم. بعد اینکه کار رو انجام دادم، قرار شد با من تماس بگیرن. فردای اون روز باهام تماس گرفتن و بهم پیشنهاد کار دادن.

من اون زمان در حد یه جونیور دولوپر دون پایه بودم ? کاری که میخواستن من انجام بدم Rewrite کردن کل یه پروژه موبایل اپ بود که میخواستن با React Native انجام بشه! من هییییچ تجربه ای با React Native که هیچ، با React هم نداشتم.

ولی اونا به من اعتماد کردند. بعد از ۲-۳ ماه از کار که گذشت من ازشون پرسیدم: شما میدونستید که من هیچ تجربه ای با React و ... ندارم، چرا کار رو به من دادید؟

فیدبک خییییلی قشنگی گرفتم:

تو خیلی عالی به جزییات توجه می‌کنی در حدی که حتی برای تسکی که زدی فونت اون صفحه هم دقیق و درست انتخاب کرده بودی و ما هم دنبال همین بودیم!

خیلی یاد اون پروژه افتادم و حالی که اون موقع داشتم بعد از اون همه زحمت و دستمزدی که پرداخت نشد. درسی که که گرفته بودم به نظرم حتی ارزشش از اون پول هم بیشتر بود. من ۴ سال با اون شرکت کار کردم و رشد کردم و زندگیم خیلی تغییر کرد. شاید میتونم بگم همه اون اتفاقات رو مدیون اون دیزاینری هستم که به من یاد داد کار حرفه ای یعنی چی.

خداروشکر میکنم که بعد از اون ماجرا هر جای دیگه ای هم که رفتم یکی از فیدبک های مثبتی که همیشه می‌گیرم همین Detail-Oriented بودن هست. من این اخلاق رو سعی کردم تعمیم بدم به چیزای دیگه مثل بررسی تسک هام، فرایند ها، رفتار آدم های دور و برم و حس و حالشون و ...


چند پیکسل زندگی من رو تغییر داد. این درس برای من شاید تو سال ۹۶ هزینه خیلی سنگینی داشت ولی منفعتش سال های سال نصیبم شد.



این قصه رو تعریف کردم که بگم جزییات مهمه. برای من یاد گرفتنش سخت شد ولی بعد، زندگیم رو عوض کرد. گاهی وقت ها همین چیز های کوچیک میتونه تاثیر های خییییلی بزرگی روی کار شما بذاره. پس همیشه دنبال انجام دادن کار های بزرگ بودن شاید جواب نده، شاید باید دقیق تر و عمیق تر نگاه کنیم و شاید فقط باید اندازه ۱-۲ پیکسل بیشتر توجه کنیم!

مصاحبه فنیکارحسان
برنامه نویس از جلو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید