از شهریور ماه پارسال (۱۴۰۱) توی سایت ADPList ثبت نام کردم و به عنوان منتور شروع به فعالیت کردم. با لطفی که دوستان و اطرافیان داشتند تا آخر سال نزدیک به ۷۴ جلسه ست شد و هر جلسه هم حداقل ۳۰ دقیقه طول میکشید که این یعنی ۲۲۲۰ دقیقه
توی لینکدین این عکس رو گذاشتم و اعلام کردم که من میرم استراحت و رسیدن به کار و زندگی و تا اطلاع ثانوی دیگه نیستم خدمتتون برای این جلسات مشاوره.
تا اینکه سه ماه پیش (مهر ماه ۱۴۰۲) دوباره کرکره رو دادم بالا و گفتم اگه کسی دوست داشت بیاد حرف بزنیم! اکانت ADPList من منفجر شد تقریبا و نزدیک به ۳۰-۴۰ درخواست برام اومد و در نهایت ماه November به عنوان ۱۰ نفر برتر ADP شناخته شدم با ۵۲ جلسه.
ادامه پیدا کرد تا دی ماه و مجددا جزو منتور های برتر December شدم ولی من دوباره میرم برای استراحت.
تا امروز تعداد جلساتی که رفتم نزدیک به ۱۷۰ تا هست و من میخوام نتیجه این جلسات رو در قالب چند تا پست (شاید)، مشاهداتم رو باهاتون به اشتراک بذارم و باهم نتیجه گیری کنیم.
راجع به اون ۷۴ جلسه که سال گذشته داشتم خیلی کامنتی نمیتونم بدم چون فراموشم شده. اما از اون زمان تا الان یکی از مواردی که توی جلسات بعضی اوقات آزار دهنده بوده، جلساتی بوده که انگار Mentee که تایم رو رزرو کرده بود انگار هیچ هدفی برای اینکارش نداشت و صرفا نیاز داشت با یک نفر گپ بزنه.
شما این سناریو رو تصور کنید که من وارد جلسه میشم و سلام میدم و حال طرف مقابل رو میپرسم و طرف مقابل هم تشکر میکنه و بعد .... سکوت!
خب چرا؟ فردی که یک تایم رزرو میکنه باید برای جلسات آمادگی داشته باشه، اصلا برای چی احساس نیاز کرده که به خودش زحمت عضو شدن و رزرو کردن یک تایم رو داده ولی وقتی وارد جلسه میشه هیچ چیزی برای گفتن نداره و از من میخواد که بحث رو شروع بکنم!
لطفا از حرفم برداشت بدی نکنید، من تا جای ممکن حتی با این افراد هم سعی کردم ارتباط برقرار کنم و متوجه بشم چه کمکی میتونم توی اون ۳۰ دقیقه بهش بکنم. اما این مدل رفتار با تمایل فرد Mentee به رشد کردن در تناقضه، چرا که از اول اون فرد احساس نیاز به یادگیری داشته ولی برای اینکارش هیچ هدف و برنامه ریزی ای نداشته که چطور میتونه به بهترین شکل از اون زمان استفاده کنه.
و مجددا لطفا از حرفم برداشت بدی نکنید، من ادعا ندارم که زمان من خیلی ارزشمنده و من یه پیرمرد دانا هستم که میتونم به همه چیز جواب بدم پس بنابراین باید افرادی که میان توی جلسه کاملا آماده وارد بشن. حرفم اینه که یک فرد در جایگاه Mentee باید برای زمانی با یک نفر که به نظر خودش میتونه کمکش کنه برای رشد کردن، برنامه ریزی درستی داشته باشه و این وظیفه Mentor نیست که توی ۳۰ دقیقه سعی کنه از طرف مقابل برای کمک کردن بهش دست و پا بزنه.
تقریبا توی این ۱۰۰ جلسه این اتفاق با ۴۰ درصد افراد میوفتاد.
دوست داشتم راجع به این موضوع هم صحبت کنم، گرچه ممکنه خواسته زیادی باشه اما چیزی بوده که بعضی اوقات آزار دهنده میشد. من یک ریال درآمدی از جلساتی که توی این پلتفرم برگزار کردم نداشتم هیچوقت، این یک فعالیت داوطلبانه هست و هیچ یک از افرادی که داخل ADPList فعالیت میکنن انتظار این رو ندارند. بنابراین روی این موضوع که من به خواست خودم پذیرفتم که چنین کاری رو انجام بدم، توافق میکنیم.
اما با این وجود، افرادی بودند که برای ست کردن این جلسات با یک لحن طلبکارانه ای میومدن و درخواست میدادن یا اگر تایم جلسه مقداری جابجا میشد خیلی شاکی میشدن. البته هیچوقت من برخورد بدی نکردم و با احترام رفتار کردم و عذر خواهی کردم ولی بعضی اوقات این موضوع آزار دهنده بود.
البته خیلی ها هم بودن که هم ابتدای جلسه هم انتهای جلسه تشکر میکردن که خستگی رو از تن در میکرد.
بین تمام این جلسات تعداد انگشت شماری هم بودن که واقعا از هم صحبتی باهاشون لذت بردم و کیف کردم. از اینکه انقدر هدفمند و با انگیزه توی جلسات حاضر بودن و اون سطح بسیار خوبی از Soft skill رو نشون دادن لذت بردم. زمان رو بسیار عالی مدیریت میکردن و سوالات بسیار خوبی مطرح کردند.
یادم هست با یک دوستی از سوئد ۲ جلسه پشت سر هم داشتم و طوری شد که شبیه یک گفتگوی دوستانه شده بود و برای هر دو طرف مون مکالمه جذاب شده بود و داشتیم از تجربیات همدیگه استفاده میکردیم.
این جلسات باعث شکل گیری دوستی هایی هم شد که حتی بعد از گذشت یک سال هنوز با هم گپ میزنیم گاه و بیگاه که این خیلی عالیه!
اصلا کسی رو سرزنش یا قضاوت نمیکنم، ولی شاید ۸۰٪ جلساتی که داشتم راجع به چند تا موضوع بود:
من به تک تک افرادی که چنین سوالاتی رو دارن کمال احترام رو میذارم و دغدغه هاشون رو درک میکنم ولی از یه جایی حس کردم حرفایی که تو هر جلسه به بچه ها میزنم تکراری داره میشه، چون سوالات تکراریه.
یکی از اهداف این مطلب که اینجا مینویسم جواب دادن به این سوالات هست و استفاده کردن از این مطلب به عنوان یک رفرنس (مرجع) برای افرادی که چنین سوالاتی دارن که البته تو یک مطلب مستقل مفصل بهش اشاره میکنم.
دوست دارم راجع به احساسی که خودم در مورد این سوالات داشتم بیشتر صحبت کنم، از طرفی این من رو ناراحت میکرد که میدیدیم این همه آدم با این دغدغه ها تنها خواسته ای که دارن یک مقدار اعتماد از جانب شرکت ها/بیزنس ها هست برای اینکه بهشون فرصتی بدن که بتونن خودشونو نشون بدن و من کاری از دستم بر نمیاد جز راهنمایی کردن شون.
از طرفی میدیدم که بعضی از Mentee ها اعتماد به نفس خیلی بالایی داشتن راجع به موضوعاتی که نمیدونستن ولی فکر میکردن که میدونن و نشون میداد که چقدر عجول هستند! بعنوان مثال خیلی دیدم افرادی که هنوز ۶ ماه از زمانی که آموزششون شروع شده بود نگذشته بود ولی انتظار داشتن وارد شرکت های بزرگ بشن و کار کنن. البته منظورم این نیست که امکان پذیر نیست ولی باید واقع بین بود و صبور.
بعضی از این افراد حتی حاضر بودن رایگان، فقط برای کسب تجربه هم که شده، شروع به کار کنن. این همه فرصت هست برای شرکت های حوزه نرم افزار که از این پتانسیل استفاده کنن ولی متاسفانه میبینیم که اقبال شرکت ها به سمت افرادی هست که حداقل ۱-۲ سال سابقه کار دارن. خب این سابقه از کجا باید شروع بشه؟ پس حس اعتمادتون کجا رفته؟
البته نه اینکه از این افراد صرفا استفاده کنید (اونم رایگان) بلکه بهشون میدون بدید و بهشون اعتماد کنید تا ببینید جواب اعتمادتون رو چطور میدن.
بعضی از دوستان برای آموزششون کلی هزینه کرده بودن، بعضی ها به عنوان کارآموز وارد شرکت هایی شده بودن که بعد اینکه کارشونو انجام داده بودن باهاشون خداحافظی کردن، بدون هیچ حقوق و مزایایی. این خیلی بی انصافیه که از سادگی افراد سو استفاده کنید.
چند نفر رو یادمه که کار های خییلی بزرگی کرده بودن ولی به خاطر اینکه ساکن تهران نبودن، فرصت هایی که داشتند بسیار محدود بود. در حین حال کاری که داشتند توی شهر خودشون برای شرکت شون انجام میدادن رو اگر توی تهران انجام میدادن درآمد به مراتب بالاتری داشتند. البته منکر هزینه های تهران نشینی نمیشم ولی اینکه دیدم افرادی در این حد و اندازه با استعداد هستند ولی به خاطر شرایط جغرافيایی مجبور هستند با اون شرایط کار کنن، ناراحت کننده بود.
البته دیدم خیلی از افرادی هم که به خاطر اینکه صرفا ساکن تهران نیستن، کلا به ادامه مسیر هیچ امیدی نداشتند و تا حدودی هم درست فکر میکردن چون انقدر تمرکز روی تهران برای کار های Tech زیاد هست که واقعا شهر های دیگه سهم خیییلی کمتری توی فرصت های کاری دارن. من چه پیشنهادی میتونستم به این افراد بکنم؟ مهاجرت کنن تهران؟ امید خودشونو از دست ندن؟ شاید فرجی بشه؟ چی بگم والا....
شما ایده ای داری؟
یه سوال خیلی جالبی که دریافت میکردم، این بود که چطور کار ریموت پیدا کنیم؟ راستش برای من جواب دادن به این سوال کار مشکلی هست چون من تا حالا هر موقعیت ریموتی هم که تونستم به دست بیارم، این شکلی بوده که من به صورت active کاری براش انجام ندادم و اون افراد خودشون اومدن و به من پیشنهاد همکاری دادن و اینطوری بوده که کارمون انجام شده.
ولی چیزی که این سوال رو برام جالب میکنه اینه که چرا افرادی با تجربه های خیلی کم براشون از الان این موضوع دغدغه هست؟ از حرفم اشتباه برداشت نکنید، خوبه که آدم هدف داشته باشه و برای هدفش تلاش کنه اما بیاید با هم صادق باشیم: به ندرت پیدا میشن افرادی با تجربه کمتر از ۲-۳ سال که تونستن کار ریموت به دست بیارن با شرایط پرداخت دلاری و ...
پس چیزی که میتونم بگم اینه که مجدد این سرچشمه اش از عجول بودن آدماست. برای بدست آوردن چنین موقعیت هایی علاوه بر مهارت های ارتباطی و زبان و کلی چیز غیر فنی دیگه، نیازه که شما تجربه خیلی بالایی نسبت به تکنولوژی ای که کار میکنین داشته باشین. پس فکر اینکه با ۶ ماه کار کردن بتونید همچین کاری انجام بدید رو کاملا از سرتون بیرون کنید! (من بی رحم و مغرور نیستم، فقط واقع گرا هستم)
چند باری شد که توی جلسات، فرد Mentee شروع کرد به پرسیدن سوال فنی که مثلا من فلان جا یه ارور دارم و چجوری اینو حلش کنم؟ یا کانفیگ فلان چیز رو نمیدونم چطوری باید درست کنم که خوب کار کنه.
جالب تر اینجاست که از زمانی که اون فرد برای روز و ساعت انتخابیش درخواست رو ثبت میکنه، تا من تایید کنم و بریم جلسه به طور میانگین حداقل ۴-۵ روز طول میکشه! واااقعا توی این تایم و قبلش این مشکل رو نمیشد حل کنید؟؟؟
از این که بگذریم، این جلسات در بازه های نیم ساعته برگزار میشن، زمانی نیست که من بتونم کد رو بخونم و متوجه ایرادش بشم و بتونم حلش کنم، از طرفی اصلا هدف این جلسات این مسائل نیست! برای اینطور چیز ها گوگل و ChatGPT و Stackoverflow و کلی چیز دیگه هستند!
به نظرم در آخر اگر بخوام از نتیجه این مدت که توی ADPList فعالیت داشتم بگم، میتونم بگم شاید هنوز خیلی فرهنگ Mentorship توی جامعه برنامه نویسی ما به شکلی که باید باشه هنوز جا نیوفتاده. جواب خیلی از سوالاتی که پرسیده میشد رو راحت میشد جستجو کرد، موارد فنی رو میشد خیلی راحت حل کرد.
عموما در حالت درست، Mentor به شما سعی میکنه مسیر رشد حرفه ای رو بگه، سوالات هم باید توی همون راستا باشن. درسته که سوالاتی که قبل تر بهشون اشاره کردم یه طورایی حول محور همین موضوع هستند ولی میزان دغدغه مندی و جنس سوالات، اکثرا چیزی نبودن که بشه با یه جلسه نیم ساعته حلشون کرد. خیلی از حرف هایی که من میزدم بار ها و بار ها توسط افراد دیگه بهشون پرداخته شده و حتی خیلی بهتر و با جزییات بیشتر.
از طرفی فرایند Mentorship یه فرایند دنباله دار هست، یعنی یک نفر به عنوان Mentee شاید باید چند جلسه در بازه های مشخص (مثلا هر ۱-۲ ماه) شرکت کنه تا شاید به نتیجه مطلوب برسه. شاید تو کل این جلسات ۳-۴ نفر بودن که این شکلی پیش می رفتن و برمیگشتن تا بحث رو ادامه بدیم.
در کل منظورم اینه که شاید بهتر باشه برای یه جلسه نیم ساعته یا حتی ۱ ساعته، سوالاتی پرسیده بشه که اشاره داشته باشه به تجربه اون شخص Mentor در جاهایی که قبلا کار کرده یا تجربیاتی که داشته. چیزی که توی اینترنت نشه به راحتی پیدا کرد.
خیلی از من سوال میشد در مورد Roadmap، خب اگر منظور مسیر فنی باشه که روی اینترنت خیلی زیادن این مسیر ها نمونش هم اینجا. شاید سوال درست تر این باشه که این مسیر با توجه به هر شخص و با در نظر گرفتن شرایط اون شخص Mentee چطور باید باشه.
دمتون گرم اگر تا انتهای مطلب رو خوندید، اگر دوست داشتید راجع به این موضوع بیشتر صحبت کنیم میتونید از طریق لینکدین باهام در تماس باشید، توی مطلب بعدی سعی میکنم یه مجموعه از سوالاتی که خیلی پرتکرار بودن رو جواب بدم، مطمئنم که دغدغه خیلی هاست و مورد استقبال قرار میگیره.