حسین فغانپورگنجی
حسین فغانپورگنجی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

گُلپر داری دودکن بیار!


گیاه گلپر
گیاه گلپر



به روستاي دونه‌سر بابل رفتم، يك منزل ويلايي بزرگ در ميان يك باغ چند هزار متري مركبات قرار داشت. در كنار خانه، يك طويله با چند رأس گاو -البته با انبار كاه- و لانه‌ي مرغ و اردك هم ديده مي‌شد.

مطابق معمول، مسير لوله‌هاي گاز را از سر علمك كنترل و ضمن مطابقت با نقشه‌ي كامپيوتري در دستم، پيش مي‌رفتم. مسير لوله‌ها دور تا دور ساختمان و زير آبچك (امتداد شیروانی) و در ارتفاع مناسب اجرا شده بودند. كاه و پَر زيادي از شكاف آجر و بلوك اطراف ساختمان آويزان بود.

جیک جیک گنجشكانِ روي کابل برق، طناب رخت‌آويز، شاخه‌هاي درخت و سيم‌توري(فنس) بین حياط و باغ، غير طبيعي مي‌نمود. گويا به نگاه خيره كننده‌ي من به حريم لانه‌هاي خود معترض بودند و احساس خطر مي‌كردند. از آن‌جايي كه منبع غذايي فراوان در مرغداري‌ها و كاه‌دان‌ها وجود داشت و بچه‌هاي تيركمان به دست هم حضور نداشتند، جمعیت گنجشكان انبوه بوده است.

در بازرسی از بيرون ساختمان اشكالي مشاهده نگرديد. وقت بازديد از فضاي داخل ساختمان بود، با صدای «يا الله» كسب اجازه كردم و بالا رفتم.

براي هال و پذيرايي و سه اتاق خواب، دودكش و بخاري اجرا شده بود که باید مورد بررسی قرار می گرفت. علاوه بر آن، اجاق گازِ مطبخ با هود یا تهويه، آبگرمکن با دودکش و تك شعله كباب پز، حتما نیاز به بررسی داشت. در نهایت فشار باد سيستم نيز بایستی قرائت می گردید.

دو تا از لوله‌هاي بخاري‌ به تازگي اجرا شده بودند. ولي سه تاي ديگر قديمي و داخل ديوار هال و پذيرايي و يكي از اتاق خواب‌ها، هنگام ساخت بنا اجرا شده بودند كه به سختي كلاهك آنها قابل ديدن از حياط بود. فكر لانه‌هاي فراوان گنجشك‌ها افتاده بودم. به خانم خانه كه حدود 60 سال سن داشت، و سرحال و مهربان بود گفتم: «حاج خانم! اگر ممكنه برام گُل‌پر دود كن و بيار!» ايشان با خوش‌رويي تمام پذيرفتند و به عروس -يا دخترش- كه همراه او بود موضوع را ارجاع دادند: «بچه جان برو براي آقاي مهندس گل‌پر دود كن!» ايشان هم بدون معطلي يك آتش‌دان برقي سفيد رنگ چيني با حاشيه‌هاي صورتي را به پريز آشپزخانه زدند و مقداري گل‌پر روي آن ريختند. وقتي دودش بلند شد برايم آوردند.

من هم در اين فاصله به آرامي درپوش دودكش‌هاي لوله بخاري را در آورده بودم. معلوم بود كه در زمستان از دودكش‌ هال استفاده شده است اما در مورد دودكش پذيرايي اين طور نبود، چون معمولاً در روستا به دليل صرفه‌جويي سوخت و دور هم‌نشيني افراد، بخار‌ي هال و اتاق خواب مورد استفاده قرار مي‌گيرد و به ندرت نياز مي‌شود تا اتاق پذيرايي هم جهت استفاده گرم شود. داخل لوله‌ي دودكش پذيرايي يك گنجشك مرده و خشكيده ديده مي‌شد.

دستگاه برقي را از دست خانم گرفتم و به دهانه‌ي لوله‌ي بخاري هال نزديك كردم. به هر دوي آنها نشان دادم چگونه دودِ گل‌پر چرخ زنان به سرعت مكيده مي‌شود. سپس به دهانه‌ي لوله بخاري پذيرايي برگشتم و گنجشك مرده را به آن‌ها نشان دادم و دوباره با گرم كردن مجدد دستگاه، دودش را بلند كردم. اين بار دود به زحمت مكيده مي‌شد. حاجي خانم به هدفم پی برد. احتمال بسته بودنِ دهانه‌ي لوله بخاري را پذيرفت و باز با خوش‌رويي ادامه داد؛ روي چشم؛ پسرم كه آمد مي‌گويم برود بالاي پشت بام و بررسي كند و سيم‌توري هم روي آن ببندد.

خانم جوان كه گويا از اين آزمايش ما لذت برده است، با تعجب گفت: «دَدِه جان! بي‌خود وِشونهِ مهندس نَتِنِهْ» (يعني: مادر جان! بي‌جهت به اين‌ها مهندس نگفتند). مادر هم با اين جمله كه؛ «خِدا وشون ره سِلامتي هَدِه و زَن و وَچه‌هايِ وِسِه بِلِه» به ابراز احساسات عروس یا فرزندش واكنش نشان داد.

یک توصیه مهم:

طبق تجربه خودم، توصيه مي‌كنم وقتي براي مدتي، بخاري‌ها را از دودكش جدا مي‌كنيد، درپوش‌ها را مثل آبكش سوراخ كرده و سرجايش نصب نمائيد. اين عمل به جریان خروج هوا و تهويه‌ي مطبوع اتاق‌ها از این طریق كمك مي‌كند.


این داستان بخشی از کتاب داستان های گازدار است. از طریق این لینک می توانید کتاب را تهیه کنید.
گنجشکدودکشایمنی گازلوله بخاریاتاق خواب
نویسنده "داستانهای گازدار 1و2 "؛ "یک ساعت رویایی"؛ "مشاغل مرتبط با خودرو" و...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید