پشت جلد :
سایه ی روباه صورت تیغ را از رگ نازک گلوی نوزاد دور کرد و با پشت دست پر مویش خونی که کاسه ی چشم راستش را پر کرده بود پاک کرد، چند لحظه به چشمان سبز درخشان زن خیره ماند و بعد اهسته نوزاد را به طرف او دراز کرد:(( خیلی خب، اجازه داری تا اخر عمر همراه فرزندت باشی.)) با یه دست نوزاد را در اغوش زن گذاشت و با دست دیگر تیغه ی داس را بر گلوی او سایید.
مجموعه دشت پارسوا یکی از مجموعه های مورد علاقه ی منه که به شدت منتظر جلد پنجمش هستم. در کل 6 جلده که تا الان 4 جلدش اومده بیرون که به ترتیب: حومه ی سکوت، پیشگویی سپیده دم، نفرین دفراش و ریسمان جادویی هستن.
شاید جلد اول اون اولا خیلی جذبتون نکنه ولی بهتون اطمینان میدم که مجموعه ای هست که اگه طرفدار ژانر های فانتزی باشین عاشقش میشین!
داستان هم در مورد دختری 19 ساله به اسم مانداناست که دنیای جادوگرا رو کشف میکنه و میفهمه که چرا سال ها پیش اونها دنیاشون رو از دنیای ما جدا کردن و نقش خیلی مهمی رو در دنیای جادوگرا ایفا میکنه.(من دیگه بیشتر نمیگم تا خودتون بخونید)
اینم یه فایل صوتی از سوالایی که از خانم مریم عزیزی پرسیدن، اگه مجموعه رو نخوندین گوش نکنین که براتون اسپویل نشه
امیداوارم از خوندنش لذت ببرین