فوکو در ابتدای کتاب انضباط و تنبیه، زندانی را توصیف می کند که بنتهام در قرن 18 ساخته بود(شکل زیر) این زندان معماری جالبی داشت: یک برج در وسط قرار داشت که مسئول زندان در آن قرار می گرفت و دور تا دورش سلول های زندان بود. او می توانست تمام فعالیت ها و حرکات زندانیان را ببیند در حالی که زندانیان نمی توانستند کسی که همیشه آن ها را مشاهده می کند ببینند. فعالیت های زندانیان هر روز به دقت مشاهده و ثبت می شد و هر زندانی پرونده ای داشت که خودش هم از آن خبر نداشت.این شیوه کاملا جدید و در تقابل با روش های قدیمی زندانبانی بود.
به اعتقاد فوکو آن چه همواره به عنوان ویژگی برتر عصر جدید از آن یاد می شود جنبش روشنگری است که ساختار های سیاسی را مردم سالارتر و دیدگاه ها به جهان را امانیستی تر کرد این روند به نوبه خود به انقلاب صنعتی و پیشرفت های سریعتر در حوزه های علم منجر شد. اما این فقط بخشی از ماجراست: عصر جدید به همراه خود مفهوم جدیدی به نام "انضباط" را هم آفرید که اعمال آن از طریق سازمان ها و نهاد های اجتماعی صورت می گرفت. به عنوان مثال مدارس، بیمارستان ها، کارخانه ها سرباز خانه ها وغیره به صورت سازماندهی شده به اعمال نظم فکری و رفتاری شهروندان پرداختند. این امر به خودی خود بد نیست. اما گاه می تواند بسیاری از ارزش های عصر جدید را تا جایی به خطر بیندازد که عملا راهی برای حل آن وجود نداشته باشد.
با پیشرفت تکنولوژی شیوه های اعمال "قانون" و "نظارت" بر مجرمین و خلافکاران روز به روز گسترده تر شد. این "نظارت" گسترده همواره با هدف ایجاد "امنیت" یا به صورت صریحتر "انضباط"، برای جامعه قابل توجیه بود. اما مساله این جا بود: تا زمانی که عملی غیر قانونی صورت نگیرد مجرم مشخص نیست پس نظارت باید بر همه وجود داشته باشد تا بتوان قبل از وقوع جرم مانع آن شد. ولی چیزی که در این میان از بین رفت حریم خصوصی یا آزادی فردی بود. این که این مرز تا کجاست البته بحثی جدلی است.
نظارت بسیار گسترده در تمامی رفتار ها و اعمال همه ی شهروندان مانند آن چه در مورد زندان بنتهام به آن اشاره شد گرچه تا همین چند دهه گذشته عملی ناممکن به نظر می رسید امروزه با فناوری هایی که در دست سازمان هایی چون آژانس امنیت ملی هست ساده به نظر می رسد. بحث هایی مانند گسترش تروریسم بین المللی و نفوذ گروه های بنیاد گرای اسلامی در نقاط مختلف جهان مساله "انضباط"(یا به تعبیر برخی هژمونی غرب) را پر رنگ تر و بیش از پیش توجیه پذیر کرد.
دو گانه "آزادی" و "انضباط" مساله ی جدیدی را پیش روی فلاسفه سیاسی قرار می دهد. طرفداران انضباط(=امنیت) بر این اعتقاد هستند که اگر ما ابزار های لازم برای نظارت و اعمال قانون بر شهروندان را داریم مانعی برای اعمال آن وجود ندارد مگر غیر از این است که همه باید به قانون تمکین کنند. از طرف دیگر طرفداران حریم خصوصی بر این اعتقاد هستند چنین نظارت هایی مهمترین حق شهروندان یک جامعه دموکراتیک که آزادی فردی باشد را از بین می برد و نمی توان به خاطر وجود عده ای نا به هنجار تمامی جامعه را به زندان تبدیل کرد. ولی طرفداران انضباط بر این عقیده اند اعمال چنین نظارت هایی منافاتی با آزادی های فردی ندارد اجرای قانون برای "همه" به معنای سلب آزادی نیست.
اما شاید استدلال قوی تری که برای طرفداران آزادی وجود داشته باشد این است که چنین نظارتی در نهایت جامعه را به افرادی بدل می کند که کوچکترین حرکت و آزادی عملی ندارند و این که صرفا قانون باید اجرا شود دلیل مناسبی نیست چرا که قوانین هم می توانند با توجه به شرایط جدید تغییر کنند و اصلا ما در عصر جدید قانون را بوجود آوردیم که آزادی های فردی را گسترش دهیم، فقط به گستره ی تغییرات حقوقی توجه کنید که دارندگان آنها در چند دهه یا قرن اخیر فاقد آن ها بودند: سیاهان، زنان، اقلیت های مذهبی، همجنس گرایان و.... بنابراین چشم انداز انضباط و نظارت همگانی تفاوت چندانی با حکومت های توتالیتر و خودکامه ندارد. تمامی سلب آزادی ها در چنین حکومت هایی با بهانه ی اجرای قانون و یا مقابله با تهدید امنیت ملی قابل توجیه است.
البته مسئله باز هم به این سادگی ها نیست وقتی شرایطی مانند تروریسم می تواند جان بسیاری از شهروندان را به خطر بیندازد خود این شهروندان حاضرند برخی از آزادی هایشان را به قیمت زنده ماندن از دست بدهند. در این جا قصد نداریم از بزرگنمایی مساله تروریسم توسط رسانه ها یا عوامل ایجاد دشمنی که غرب به عنوان تروریسم می شناسد صحبت کنیم، با این نوشتار فقط می خواستیم نشان دهیم که لبه تیز "انضباط" جدید توسط سازمان هایی مانند NSA به راحتی در طول زمان می تواند تمامی زحمات چند قرن اخیر برای گسترش آزادی های فردی و ایجاد جامعه مدنی بر اساس خواست مردم را از بین ببرد و اکنون باز هم وظیفه همه ی شهروندان است که با اعمال قوانین جدید و فشار بر دولت ها شکل چنین نظارت هایی را محدود یا تغییر دهند.
(وقتی صحبت از ارزش های عصر جدید می شود به معنای همه زمانی بودن آن ها نیست بلکه بیشتر به عنوان مجموعه ای که انسان کنونی با آن راحت تر می تواند زندگی کند در نظر گرفته شده است)