Shahram Rahmani
Shahram Rahmani
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

حکایت فلوت زن

فلوت زن
فلوت زن

روزی گروهی نوازنده،، تصمیم گرفتند که به قصر شاه رفته و برایش بنوازند ،،، بعد از اجرای برنامه شاه هم خوشحال از فتح و ثروتی که از جنگ روز قبل بدست آورده بود ، از برنامه آنها خرسند شد و فرمود :سازهایشان را پر از سکه کنند ،
همه نوازنده ها ثروتمند شدند بجز فلوت زن ، که در سازش سکه ای جا نمیشد ،
چند ماه بعد گروه نوازنده تصمیم گرفتند که دوباره به قصر شاه بروند، و از شکست شاه در جنگ اطلاع نداشتند،،
بعد از اجرای آهنگ ،، شاه که خشمگین بود به سربازانش دستور داد، سازهای آن نوازندگان را بکنند تو کونشون ،،
از قضا هیچ سازی توکون صاحبش فرو نرفت بجز ساز فلوت زن بدبخت و بیچاره!!

روزی گروهی نوازنده،، تصمیم گرفتند که به قصر شاه رفته و برایش بنوازند ،،، بعد از اجرای برنامه شاه هم خوشحال از فتح و ثروتی که از جنگ روز قبل بدست آورده بود ، از برنامه آنها خرسند شد و فرمود :سازهایشان را پر از سکه کنند ،
همه نوازنده ها ثروتمند شدند بجز فلوت زن ، که در سازش سکه ای جا نمیشد ،
چند ماه بعد گروه نوازنده تصمیم گرفتند که دوباره به قصر شاه بروند، و از شکست شاه در جنگ اطلاع نداشتند،،
بعد از اجرای آهنگ ،، شاه که خشمگین بود به سربازانش دستور داد، سازهای آن نوازندگان را بکنند تو کو--- ،،
از قضا هیچ سازی توکو-- صاحبش فرو نرفت بجز ساز فلوت زن بدبخت و بیچاره!!

حکایت ما مردم هم همینطوره توی این تحریم ها و بالارفتن نرخ دلار تنها ساز ماست که توی ---- مون می ره و اون آقایون بالادستی ککشون هم نمی گزه که ما چی می کشیم

دل نوشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید