دلم می خواست بنویسم ! اونم اینجا ! چون دیگه دغدغه اینو ندارم که وای فلانی می خونه و ...
خب وقتی که دلم می خواد برم یه گوشه و گریه کنم
وقتی دلم می خواد بغل کنم کسی و گریه کنم
وقتی دلم می خواد بهش زنگ بزنم و سعی کنم با صداش اروم بشم
وقتی دلم می خواد از این هرج ومرج جدا بشم و برم تو فانتزی خودمو
وقتی دلم می خواد هدفمنو بزارمو ول کنم حرفا و فکر ها را
وقتی دلم می خواد توی تاریکی باشم و چراغ های کیبوردم را روشن کنم
خب بهم حق بدین بیام اینجا و توی این خلوت گاه بی کس ام برا خودم بنویسم! شاید خالی شدم
انتظار ندارم کسی ببینه و بخونه !!
میدونید دلم گرفته خب ! از رفیق هام . نه که بگم ادم بدی ان . منو فلان کردن و این حرفا
وقتی حس می کنم عه چرا من اینجوری و نمی تونم کاری بکنم
چرا کاری از دستم بر نمی اد. وای خدا کاش این اینطوری نمی شد .واییی خدا چقدر رفیق خوب از دست دادم
چقدر رفیق که میدونم کاری از دست من بر نمی اد !
و چقدر رفیق که وای یعنی اونا هم اینطوری میشن
وای خاک عالم بر سرمن حقییر
خدایا خودت کمکم کن . یا قویم کن یا راحتم کن
و باز دلم می خواد روبروی قبر علیرضا کریمی بشنیم و باهاش درد دل کن و گریه کنم و حتی مثل بچه گربه ها موچاله بشمو و بخوابم !
بیشتر از همه واسه این همه سیاهی می ترسم ! خدایا کمکون می کنی؟!
البته سیاهی های که درست کردیم ! سیاهی هایی که هستیم !
کاش امشبو میرفتم گریه می کردم تا بشینم توی کافه و بخندم و شیک شکلاتی بخورم !بلاخره شب جمعه بود
ذهنم پریشونه ! از هزاران کار و ایده ی دفتر تبلیغات ! تا فکر به تک تک رفیق هام ! و فکر بیرون رفتن و قدم زدن با فلانی و ....
واقعا باید کسی وجود داشته باشه که ادم پریشونی هاشو براش بگه و خالی بشه و اونم لبخند بزنه و بغلت کنه و ارومت کنه !
وای خدا جان من چقدر کم دارم ! وای من چقدر ناقص ام ! چرا !!
نمی دونم کی ولی کاش زودتر بیاد و همه چیزو تموم کنه ! الهم اجعل لولیک الفرج!