اگر حتی برای یک بار گذرتان به نمایشگاه کتاب تهران افتاده باشد، و دست بر قضا کودک پنج، شش ساله یا بزرگترتان را همراه خود به این بازدید شگفت انگیز برده باشید، بی شک پایتان به سالن «کودک و نوجوان» نمایشگاه باز شده است. سالنی که قدم زدن در آن احساسات بعضا متناقضی در شما ایجاد می کند.
از طرفی دیدن کتاب هایی با طرح جلد های شاد و رنگارنگ، خستگی و خمودی را از بیننده دور می کند، و از طرف دیگر خاطرات کودکی و کتاب های نوستالژیکی مثل «تن تن» در خاطر آدم زنده می شود. یادآوری که تشویق مان می کند تا کتاب ها را برداریم و میان صفحاتش سیری بکنیم.
اما آنچه این تجربه را «شیرین» و یا «تلخ» می کند، چیست؟ اصلا چرا ممکن است تورق کتاب کودک تجربه ی تلخی باشد؟ این همان چیزی است که می خواهیم درباره ی آن صحبت کنیم. همان چیزی که اگر حتی یک بار به نمایشگاه کتاب رفته باشید آن را تجربه کرده اید.
شما در نمایشگاه به دو دسته غرفه بر می خورید. دسته ی اول ناشرانی هستند که هدفشان، علاوه بر سود و مسائل مالی، ارتقای سطح فرهنگ عمومی و تلاش در زمینه ی کتاب خوان کردن بچه هاست. ناشرانی که کتاب هایشان را از میان نوشته های نویسندگانی دغدغه مند انتخاب می کنند و با تصویرگری های زیبا می آرایند. ناشرانی که کتاب های محبوب نسل ها را چاپ می کنند. آن ها که دیروز برای مادران و پدران خاطره ساختند و امروز برای فرزندان. اما دسته ی دومی هم هستند. آن عده ای که با چاپ کتاب هایی با محتوای سطحی، از نویسندگانی بی نام و نشان و خالی از هرگونه سواد و دغدغه، چرخه ی انتشار و فروش کتاب را به «تولیدی فله ای» تبدیل کرده اند.
در واقع این همان تجربه ی تلخی است که هر دوست دار کتابی با دیدن آن ابروهایش در هم می رود. فروش کتاب به صورت کیلویی! غرفه هایی که با پرینت یک برگ کاغذ به بازدید کنندگان مژده داده اند که «پنج تا کتاب سه تومن!». مژده ای که بیشتر شبیه به آگهی ترحیم کتاب و کتاب خوانی است تا تلاشی برای کتاب دوستی بچه ها.
با نگاهی اجمالی به محتوای این تولیدات، می توان دریافت که غالب آن ها کپی ناشیانه ای از داستان های معروف هستند. کتاب هایی که نه تنها داستانی بی کشش و بی خلاقیت دارند، بلکه سرشار از ایرادات نگارشی هستند. این محصولات حتی در زمینه ی تصویرگری هم در کمال ضعف هستند، تصاویری که تماما کامپیوتری و تکراری طراحی شده اند و شاید میان چند کتاب هم مشترک باشند.
این کتاب ها را می توان کتاب هایی دانست که بیشتر برای تجارت منتشر می شوند تا فرهنگ. کتاب هایی که مطالعه شان هیچ کودکی را علاقه مند به دنیای کتاب ها نخواهد کرد. کتاب هایی که در سایه ی عدم نظارت دقیق، این شانس را پیدا کرده اند که حتی در قفسه های فروشگاه های زنجیره ای چند منظوره قرار بگیرند. کتاب هایی برای نخواندن.