یادم هست روزهایی که تازه با «همنوا با بم» (۱) شاهکار شجریان، کلهر، علیزاده، همایون آشنا شده بودم، یکی یکی شعرهایش را پیدا میکردم و سعی میکردم معنیشان را بفهمم. یکی از شعرهایی که در این کنسرت میخوانند غزل ۳۳۲ام سعدی است. طبق معمول چند کلمه اولش را گوگل کردم و شعر را در گنجور پیدا کردم. چند بیت اول شعر را خواندم:
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش
وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
...
و بعد سراغ بخش جذاب ماجرا یعنی حاشیهها (بخش نظرات کاربران درباره هر شعر در گنجور) رفتم. بحث اصلی سر مصراع اول بود. اینکه آیا «هر دو جهانش» درست است یا «هر که جهانش».
نظراتی که افراد در این مورد داده بودند اینقدر برایم شیرین و جذاب بود که آن شب چند بار از اول تا آخر خواندم و کیف کردم. امروز هم وقتی متوجه شدم روز بزرگداشت سعدی است یاد این شعر افتادم و یک بار دیگر شعر و بحث ذیلش را خواندم. نکته جالب برایم این است که با اینکه نویسندههای این نظرات عموما افراد علاقهمند به ادبیات هستند اما متخصص نیستند و بحثهایی که میکنند هم شاید خیلی دقیق نباشد، اما در همین بحث نادقیق، چندین معنی و تفسیر زیبا برای این عبارت ۳ کلمهای «هر که جهانش» یا «هر دو جهانش» گفته شده که برای عامهای مثل من کافی است _ تا از همین یک جرعه سعدی _ سرش گیج برود و شنگول شود.
گویا در نسخههای معتبر «هر که جهانش» آمده. هرچند در نگاه اول برای ما «هر دو جهانش» روانتر به نظر میرسد. اما مصراع با «هر که جهانش» چطور معنی میشود؟ این خلاصهای از نظراتی است که در گنجور نوشتهاند.
یک نفر اینطور معنی کرده:
هرکه سودای تو دارد، چه غمی دارد از دیگر کسانی که سودای جهان را دارند؟
یک نفر دیگر گفته:
هرکه سودای تو دارد چه پروایی از کسی دارد که جهانش باشد (جهان از آن او باشد).
بعد یک نفر گفته که از یک استاد دانشگاه معنی این بیت را پرسیده:
من برای مصرع اول بیت اول (هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش) از جناب دکتر مهدی نوریان،استاد دانشکدهی ادبیات اصفهان پرسیدم و ایشان چنین جواب دادند: یکی از ویژگی های بارز شعر سعدی حذف است. یعنی گاهی کلمهای یا عبارتی را به کلی حذف میکند، اما کلام آن قدر بلیغ است که خللی در معنی ایجاد نمیشود. مثلا: شب چو عقد نماز بر بندم / (در این فکر فرو می روم که) چه خورد بامداد فرزندم. تمام آنچه در پرانتز آمده، حذف شده است.
در این مصراع هم ش ضمیر جابه جا شده. پس درواقع اینطور بوده: چه غمش از (هر که در) جهان (است).
حذف ها را می بینید؟ این کار سعدیست. بی دلیل که کسی افصح المتکلمین نمی شود.
یک نفر دیگر نوشته:
استاد شفیعی کدکنی در کتاب «شعر و موسیقی» بر ابیات «هر که سودای تو دارد..» و «ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست / به قول هر که جهان مهر برمگیر از دوست» نقد لطیفی نوشته اند. بر اساس نظر ایشان عبارت «هر که جهان» با عبارت «هر دو جهان» تفاوت معنایی شاذی دارد، به طوری که «هرکه جهان» اعم و اکمل است نسبت به «هر دو جهان». به این ترتیب سعدی با استفاده از عبارت «هرکه جهان» غور معنایی خویش را به رخ میکشد. بنابراین «هرکه جهان» به معنای هر جهانی است که وجود داشته باشد (اعم از دنیا و عقبی) که میتواند شامل هر جهان قابل تصور دیگری نیز باشد.
و بعد از اینها یک نفر این نکته بامزه را درباره خوانش مختلف ابیات نقل کرده:
دکتر شفیعی کدکنی برآنند که در بسیاری از تفاوت خوانش ابیات این طبع خوانندگان فارسی زبان است که به تغییر و گزینش واژه ها، دست می زند. همچنان که در مصرع معروف «کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران» در اصل «ناله آید» بوده است . استاد می گوید: «این تصرف هنرمندانه، ذوق جامعه بوده که صورت «کز سنگ ناله خیزد» را جانشین سخن سعدی کرده است» (رستاخیز کلمات.ص ۳۹۵/ انتشارات سخن.۱۳۹۱)
«ذوق هنرمندانهی جامعه». جالب نیست؟ من که عمرا فکر نمیکردم چنین چیزی وجود داشته باشد! یعنی عموم مردم وقتی ذوقشان را روی هم گذاشتهاند توانستهاند حتی در شعر سعدی بهبود بدهند! (کار تیمی بکنید و این حرفها :) )
اینها فقط بخشی از نظرات و معانیای بود که برای این بیت نوشته شده بود. اگر برایتان جالب بود به این صفحه دوست داشتنی در گنجور سر بزنید و بقیه نظرات را هم بخوانید. (لینک)
(۱) همنوا با بم یک کنسرت فوقالعاده است که اگر میشد احساس را مستقیم توی متن ریخت و نیاز به سواد نوشتن نبود من میتوانستم ۱۰ جلد کتاب دربارهاش بنویسم.
پی نوشت:
وقتی عکسی از اینترنت پیدا میکنیم و استفاده میکنیم (مثل عکس این پست) چطوری باید صاحب اثر را پیدا کنیم و اسمش را قید کنیم؟ نمیدانم.