سنجش رضایت کارکنان و بعضا تلاش برای افزایش این رضایت، سالهاست مورد توجه برخی از سازمانهای انسانگرا قرار دارد. اما ناکامی در تحقق این تلاشها و نبود همبستگی لازم بین رضایت کارکنان با بهره وری بسیاری از مدیران را ناامید کرده و تغییرات جدی ای را در حوزه مدیریت منابع انسانی رقم زده است. تعلق سازمانی که البته هنوز آنرا به درستی در سازمانهایمان پیاده نکرده و درسهای مربوط به افزایش خشنودی و تعلق خاطر را نیاموختهایم با پیشنهاد جدیدی در حال بهروزرسانیاست به نام تجربه کارکنان. گفته میشود تجربه کارکنان میتواند برایند دو حوزه تمرکز قبلی یعنی رضایت و دلبستگی باشد.
شاید موفقیت این رویکرد در بهبود بهرهوری کسب و کار در قالب تجربه مشتری باعث شده تا اقبال ویژهای به تجربه کارکنان نشان دهیم.
تمرکز بر تجربه کارکنان میتواند دو متغیر دیگر (رضایت و دلبستگی) را نیز توامان تحت پوشش قرار داده و با افزایش وفاداری کارکنان، اثربخشی ماموریت منابع انسانی را نیز در سازمانها افزایش دهد.
اگر کمک کنیم تا تجربه کارکنان که تحت تاثیر احساسات و عواطف ایشان در طول تمام فرایندهای سازمانی اعم از جذب، جامعه پذیری، توسعه، ارتقا و جدایی از سازمان شکل میگیرد به تجربیاتی عالی تبدیل شود منجر به افزایش تعلق خاطر و تعهد و کارکنان خواهد شد.