سلام
یک پست کاملا غیر مرتبط با موضوع هایی که تا امروز نوشتم قراره بنویسم.
این روزا دغدغه ی من خوندن کتاب شده و انقدر مشغله ها زیاد شده و وقت من کم که واقعا نمیرسم کتاب بخونم. من از بچگی علاقه خاصی به کتاب خوندن داشتم و تمام تابستون رو به جز کلاس زبان (البته تو زبان خوندن هم کتاب داستان های انگلیسی قسمت مورد علاقه م بود، که الان گلچینی از کتاب داستان های خیلی کوچک دارم ) و طراحی، فقط و فقط با کتاب خوندن میگذروندم و کتاب مورد علاقه م که حدقال سالی یک بار میخوندم بابالنگ دراز بود. شاید خنده دار باشه اما من تمام لحظه های زندگی جودی ابوت رو زندگی کردم.
وقتی یه کتابی رو میخونی میتونی جای شخص اول کتاب زندگی کنی و باهاش سفر کنی و تجربه هایی رو داشته باشی که هیچ وقت نمیتونی تو زندگی واقعیت داشته باشی.
وقتی کتاب هری پاتر به ایران اومد، غرق در هری پاتر بودم و همیشه دنبال این بودم که کِی هری پاتر بعدی میاد و انقدر از کتابش لذت برده بودم که واقعا هیچ حسی به فیلم هری پاتر نداشتم.
میتونستم ساعت ها بشینم بدون اینکه چیزی بخورم یا بخوابم فقط و فقط هری پاتر بخونم.
بعدها بزرگتر که شدم به کتاب های پائلوکوئیلو خیلی علاقمند شدم.
حتی یادمه یک بار تو مسابقه کتابخونی روزنامه همشهری ویژه نامه دوچرخه شرکت کردم و تا مراحل خیلی بالاترش رفتم و البته قسمت هیجان انگیز ماجرا این بود که کلی کتاب برای مسابقه برای من فرستادن که من عاشق همشون بودم و اون تابستون رو برای من قشنگترین تابستون زندگیم کرد.
متاسفانه بعد از شروع دانشگاه و درس و کتاب دانشگاهی، از کتاب خوندن فاصله گرفتم و فقط شد درس و درس و درس!
اما این روزا دوباره برگشتم به روزای نوجوانی. دوباره شروع کردم به کتاب خوندن و دارم باهاش زندگی رو دوباره حس میکنم.
کتابایی که جدیدن خوندم وازشون لذت بردم ملت عشق، من پیش از تو، 4 اثر از فلورانس اسکاول شین بودند و چنتا کتاب جدید که قصد دارم بخرم و بخونم.
شماهم اگر کتاب خوبی خوندید و ازش لذت بردید خوشحال میشم به من هم معرفی کنید.