اوج زندگی،درک زندگی است.جی سانتانایا
درنظرگرفتن همه ی ابعادانسانی دردسته بندی کردنشان کارغیرممکنی است چون انسان هاازاساس بایکدیگرفرق دارندولی علوم مختلف مبتنی برکلیات می توانندتقسیم بندی هایی راانجام دهند.
دراین متن قصدندارم گروه بندی انجام دهم تنهامی خواهم اززنده بودن وزندگی بگویم.البته که زندگ چیزی نیست که دریک مقاله یاحتی چندهزارکتاب درموردش توضیح داد.این تنهایک یادداشت کوچک درموردزندگی است.
بعضیهاتنهانشانه های زیستی مثل خوردن،خوابیدن،نفس کشیدن رادارندوروزرابه شب وشب رابه روزمی رسانندبدون آنکه درپی هدفی باشندوبعضی هازندگی می کنندیعنی هدف دارندوباشوق شب و روزرامی گذارنندوازهرلحظه آن بهره ولذت می برند.
عده ای آنقدربه طورافراطی دردنیای مجازی غرق اندکه انگارباورندارندخارج ازدنیایی که هستندزندگی وجودداشته باشد!درنهایت این لذت کاذب کم کم باعث رخوت می شود.
عده ای هم درزندگی دیگران به دام اُفتاده اندمثل حسودهاوفضولهاآن هاهم لذت چندانی اززندگی نمی برندچون مدام درگیرمقایسه خودبادیگراننددرآخرهم جزسرخوردگی چیزی نصیبشان نمی شود.
بقیه لیست راهم می توانیدباتوجه به تجربیاتتان کامل کنید.
حال چه طورزندگی کنیم؟
تعاریف وتوصیه های زیادی ازبزرگان ودرکتاب های مختلف وجودداردیکی ازآن هاتوصیه هلن کلرازکتاب سه روزبرای دیدن راانتخاب کرده ام؛
"ازچشم هایتان طوری استفاده کنیدکه گویی فردادچارنابینایی خواهیدشدوهمین شیوه رامی توان برای سایرحواس به کارگرفت.صداهای موسیقی،آوازپرنده ونغمه های پرشورارکستررابشنوید؛چنان که گویی فردادچارناشنوایی خواهیدشد.هرچیزی راکه می خواهیدلمس کنید،گویی که فرداحس لامسه خودراازدست خواهیدداد.عطرگل هارابوکنیدومزه غذاهارابچشید،چنان که گویی فرداهرگزنمی توانیدبوکنیدیاهرچیزی رابچشید.ازهرحس بیشترین استفاده راببرید.