من از اون دسته افراد هستم که برای کارم شور و ذوق دارم. به همین خاطر هر بار که بسته جدیدی از محصولات هنرمندان ما به دستمون میرسه، ازشون عکس میگیرم و میگذارم توی استوری اینستاگرام شخصی خودم و جیغ جیغ شادیم رو با دوستانم به اشتراک میگذارم. ?
آخرین باری که این کار رو کردم، عکس از یک جفت عروسک دختر و پسر ست گذاشته بودم و احساسات لطیفم رو نسبت بهشون نشون داده بودم. همون موقع سپهر یکی از دوستانم بهم پیام داد که اون ست رو میخواد و اگر میشه همون موقع اونارو به آدرس محل کار دوستدخترش که اونم با من دوسته بفرستم تا سورپرایز شه.
منم گفتم چشم و خیلی سریع اون دو تا عروسک دلبر رو با پیک به آدرس محل کار آرزو فرستادم که قبل از تعطیلی ادارهش به دستش برسه.
نیم ساعت بعد آرزو که از صداش معلوم بود خیلی هیجان زده و در عین حال ناباوره بهم زنگ زد تا بابت عروسکهایی که با نام و شماره موبایل من بهش رسیده ازم تشکر کنه.
وقتی بهش گفتم باید از سپهر تشکر کنه نه من، یهو سکوت کرد. با تعجب گفت سپهر؟؟؟
گفتم آره دیگه، اونا از طرف سپهره. اون گفت برات بفرستم. و الا من که آدرس محل کار تورو بلد نبودم.
همون موقع صدای شلیک خنده سپهر از پشت خط شنیده شد. نگو سپهر هم سریع خودشو رسونده بود به محل کار آرزو تا با هدیهها همزمان برسن، ولی وقتی دیده بود آرزو فکر کرده هدیه از طرف منه، تصمیم گرفته چیزی نگه تا یه کم باهاش شوخی کنه. ?
آرزو طفلکی نمیدونست باید از سپهر متشکر باشه یا با همون عروسکها بزنه توی سر و کلهش با این سورپرایز کردنش. ?
خلاصه که از بعد از اون روز اون دو تا عروسک دلبر نقش پررنگی در عکسها و استوریهای آرزو ایفا میکنن. من هر بار با دیدن عکسهاش یاد این خاطره میافتم و همه صورتم لبخند میشه و از داشتن چنین دوستان شاد و مهربونی و خاطرهای که براشون ساختم لذت میبرم.
(البته دروغ چرا، از دیدن اون دو تا عروسک هم همچنان کیف میکنم. ? )