این داستان جالب میگوید ملانصرالدین همیشه اشتباه می کرد! ملانصرالدین هرروز در بازار گدایی میکرد! و مردم با نیرنگی، حماقت او را دست میانداختند همیشه دو سکه به او نشان میدادند که یکیشان از طلا بود و یکی از نقره. اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد این داستان در تمام منطقه پخش شد. هرروز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان میدادند و ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد.
تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید از اینکه ملانصرالدین را آنطور دست میانداختند، ناراحت شد در گوشهی میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند. ملانصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست اما اگر سکه طلا را بردارم، دیگر مردم پول به من نمیدهند تا ثابت کنند که من احمقتر از آنهایم. شما نمیدانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام.
اگر کاری که میکنی هوشمندانه باشد، هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.
خیلی وقتها مردم تصور میکنند بیشتر از شما میدانند، و حتی بهترین آدمهای دنیا را هم نقد میکنند. شما به ساز و حرف دیگران اهمیت ندهید، درست مثل داستان زیبای استاد و شاگرد که دقیقاً در مورد موضع انتقاد مردم و تأثیر آن روی شما است
اگر داستانهای صوتی رو دوست دارید
پیشنهاد من سایت باکیفیت چنل بی هست که به شیوهی زیبا داستانها رو روایت میکنند.
منبع: سایت انگیزشی هنر جنگ