ویرگول
ورودثبت نام
خواب ظهر
خواب ظهر
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

زن داداش


سعی می کنم مثل احساس برخورد با یک دیوار را داشته باشم! ولی انگار بد ذاتی، قدرت سیاهی دارد که اطرافیان را زخمی می کند به خصوص برای من که خیلی چیزها را فراتر از حسهای پنج گانه ام احساس می کنم. نزدیکانم رفتارهای جادو شده ای از خود بروز می دهند، اوایل برایم عجیب بود که چی شد و از کی شروع شد؟! این دل آزردگیها، خشمهای کوچک،حسادتها و زخم زبانها!
خیلی سخت است که رفتاری خطی در این قضایای خانوادگی داشته باشم. حتی جمله آرام کننده ی “این نیز بگذرد…” کارساز نیست!
موجی منفی در شاهرگ خانواده به جریان افتاده! اوایل اهمیت نمیدادم ولی مثل اینکه جادویش عجیب همه را گرفتار کرده! البته به قانون کارما اعتقاد دارم اما نه صد در صد!

نگاهپوشالیتخلیهخانواده
یک بی خبری دلچسب! بی خبری از همه چیز که بعد از یک خواب ظهر اتفاق میوفته!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید