هوده
هوده
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

قابلیتِ نوآوری در گروی زیست‌بوم «هم‌کاری» ‎

نویسنده: محمدحسن کرمانی - از هم‌کاران هوده

"سال ۱۹۸۴ والتر کیچل [۱] از مجله فورچون، طی پیمایشی دریافت تنها کمتر از ۱۰ درصد از برنامه‌های استراتژیک به طور موفقیت‎‌‌آمیز اجرا می‎‌‌شوند. جالب آن که پس از انتشار این مطلب، تام پیترز [۲] نویسنده‌ی کتاب در جستجوی تعالی اعلام کرد: این عدد کاملاً دستِ بالا را گرفته و وضعیت از این هم بدتر است"

نقل قول فوق، ممکن است در زمان اظهارِ آن پرسش‎‌‌هایی را در ذهن مدیران و متخصصان حوزه‌ی مدیریت و برنامه‌‎ریزی برانگیخته باشد و همچنین موجبِ شک و تردیدهایی نسبت به نحوه‌ی مواجهه‌ی درست با مساله‌ی آینده‎ در حیطه‌ی سازمانی شده باشد. می‌دانیم که امروز هم اوضاع نه تنها بهتر نشده بلکه به تبعِ شتاب و تحولاتِ محیطیِ بیشتر مسأله‌ی آینده همچنان برسرجای خود باقی‌ست. به عبارت دیگر پرسش‌های قابل بررسی عبارتند از اینکه کارکرد برنامه‎‌‌های راهبردی چیست؟ در فضای متلاطم و پویای کنونی، سازمان‌ها با کنترل چه موضوعاتی می‌توانند توسعه‌ی مداوم خود را پیگیری نمایند؟ رمز مانایی در محیط غیرقابل پیش‎بینی چیست؟ چرا یک فرآیندِ ذهنی صرف نمی‎‌‌تواند در سازمان‎‌‌ها تحول‎‌‌آفرین شود؟ چه توانمندی‎‌‌های دیگری برای اطمینان از تحقق اهداف سازمان مورد نیاز است؟

به نظر می‎‌‌رسد پاسخ به این پرسش‌ها در گرو‌ی فهم پیش‎ فرض‌های ما درباره سازمان ‎باشد. اگر سازمان را مانند ماشین یا سیستمی مکانیکی فرض کنیم که در مقابل تصمیم‌های اپراتور خود رفتار قابل پیش‎بینی دارد، نوعی از مواجهه با آینده را اتخاذ می‎‌کنیم و در مقابل، اگر سازمان را یک ارگانیسم زنده، پویا و متعامل با محیط پیرامونی بدانیم، مواجهه‌ی متفاوتی با آینده‎‌‌ی آن خواهیم داشت. در واقع امروزه سازمان‎‌‌ها به عنوان پدیده‌هایی صرفاً فنی درک نمی‌شوند بلکه به عنوان پدیده‌هایی فنی- اجتماعی موضوعِ شناخت و تحلیل قرار می‌گیرند. اهمیتِ ابعاد فرهنگی و اجتماعی سازمان‌ها به حدی‌ست که یکی از متفکرین صاحب نام مدیریت پروژه، رودنی ترنر[۳]، رویکرد صرفاً فنی- سیستمی را این چنین نقد می‌کند:

"اگر کسی نتواند به شیوه‌ای مؤثر با انسان‌ها رفتار کند، هر چه درباره مدیریت پروژه بیاموزد تنها به این درد خواهد خورد که شکست خویش را با دقت مستند سازد"

در همین راستا و مطابق با نگرش‌های جدیدتر، سازمان‎‌‌ها همچون «نظام‌های بوم‌شناختی» [۴] یا «زیست‌‎بوم» موضوع شناخت قرار می‌گیرند. در انگاره‌ی سازمان به مثابه‌ی پدیده‌ی فنی –ماشینی، تصور می‎‌‌‌شود که می‎‌‌توان با طرح نقشه‌ای، سازمان را به سمت و سوی دلخواه حرکت داد و از بُعد اجتماعی سازمان صرف‎‌‌نظر نمود. اما در انگاره‌ی سازمان به مثابه‌‌ی زیست‌بوم می‌بایست ابعاد نرم یا همان "جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی سازمان" را نیز مدنظر قرار داد. این ابعاد به صورتِ زمینه‌ای [۵] و مکتوم [۶] بر فعالیت‎‌‌های سازمان اثر می‌گذارند و نظم‌یابی را از طرق نامشهود در سازمان تسهیل می‌کنند. به عبارت دیگر ابعاد فرهنگی و اجتماعی براساس روابطی فراتر از یک مجموعه روابط ساده‌ی علی و معلولی، بر سازمان اثر می‌گذارند. جهت توضیح دینامیک روابط بین این فاکتورها از عبارت‎ همزیگری [۷] (برگرفته از علوم زیست‎‌‌شناسی) استفاده می‌کنند. همزیگری یا هم‎زیستیِ متقابل از دیدگاهی اجتماعی [۸] به روابط متقابل و پیچیده مابین عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی اشاره دارند که موجب ظهور و بروز پدیده‎‌های اجتماعی مانند "یک سازمان موفق"، "یک جامعه همگرا" و ... می‎‌‌شوند.

آنچه محققان سازمانی را به سوی انگاره‌ی سازمان به مثابه‌ی زیست‌بوم سوق داد، مواجهه با سازمان‌هایی از دنیای واقعی بود که عواملی به جز برنامه‌های صُلب و روتین آن‎ها را به موفقیت رسانده بودند. عواملی چون زمینه‌ی‎ همکاری و تعاون بین افراد، انگیزه‌های فراتر از کسب سود کوتاه‌مدت اقتصادی، امکان تجربه و آزمایش، نهراسیدن از خطا‌کردن و شکل‌دهی به فضای خلاق و یادگیرنده و ... . اساساً این رویکردها در واکنش به محیط پویای اقتصادی شکل گرفت که تغییرات نامنظم محیطی امکان برنامه‌ریزی و مدیریت ماشینی را از سازمان سلب می‌کرد. در واقع سازمان‌ها مجبور شدند در مواجهه با این پویایی مجموعه‌ای از توانمندی‌ها و امکانات لازم برای چابکی و نوآوری را به طور مستمر در درون خود تقویت نموده و با افزایش بنیه‌ی نوآوری سازمان در برابر تلاطم‌های محیطی ایمن شوند. نوآوری در اینجا به معنای عام آن مدنظر است یعنی پیاده‌سازی هرگونه ایده‌ای که در زمینه‌های مختلفِ فنی، سازمانی و تجاری طرح شده و موجب ارزش‌آفرینی برای بنگاه‌ها می‌شود.[۹]

با اهمیت یافتن تقویتِ بنیه‌ی نوآوری سازمان‌ها در مواجهه با پویایی محیطی، امری پارادوکسیکال بروز کرد. جوامع مدرن که سازمان‌ها نیز در بطن آن روزگار می‌گذرانند، از یک سو جوامعی اتمیزه هستند که همکاری میان انسان‌ها در آن به صورت خودجوش رخ نمی‌دهد و از سوی دیگر برای دوام اقتصادی در محیط پویا و رقابتی، ناگزیر از نوآوری مستمر در محصولات، خدمات و فرآیندهای سازمانی‌اند. حال آنکه نوآوری بدون یک همکاری عمیق، متکثر، پرمحتوا و مستمر میان افراد ناممکن است. این پارادوکس نشان می‌دهد که چرا شمار سازمان‌های پیشرو در نوآوری‌های تحول‌آفرین [۱۰] در عصر حاضر انگشت‌شمار است. به عبارت دیگر تعداد محدودی از سازمان‌ها موفق به شکل‌دهی سازمان به صورت یک زیست‌بوم همکاری پویا و چابک می‌شوند.

البته ناگفته پیداست که همه سازمان‌ها دارای سطحی از زیست‌بوم همکاری هستند؛ چه آن‌که در غیر این صورت امکان تداومِ فعالیت برای آن‎ها وجود نمی‌داشت. اما مقصود اصلی در این‌جا زمینه‌سازی برای یک زیست‌بوم همکاری قوی و پویاست. بنابراین به نظر می‎‌‌رسد شاه‌کلید مانایی با کیفیت در دنیای کسب‌وکار این است که جمعی از انسان‌های خلاق و یادگیرنده، زمینه‎‌ی ایجاد یک زیست‌بوم همکاری قوی را شکل داده و به این واسطه سطحی از قابلیت نوآوری را به عنوان موتور تداوم در فضای پویای کنونی محقق می‎‌نمایند. اما پرسش اینجاست که چگونه می‌توان این زمینه‌ی همکاری را ایجاد کرد؟ این زیست‌بوم همکاری در چه شرایطی در سازمان‌ها بروز می‎‌‌کند؟ چرا افراد در یک فضای سازمانی میل به همکاری دارند اما در فضای سازمانی دیگر تمایلی به همکاری ندارند؟ ابعاد نرم اجتماعی و فرهنگی چگونه بر این زیست‌بوم اثرگذار می‌‎شوند؟ و پیش از همه این پرسش‌ها اساساً همکاری چیست و به چه چیز همکاری می‌گوییم؟

همکاری یا هم‌کاری؟

"به گزارش گالوپ هزینه بهره‌‎وری از دست رفته، ناشی از عدم مشارکت کارکنان، سالانه ۳۷۰ میلیارد دلار تخمین زده شده است. ".[۱۱]

«هم‎کاری آنچه سازمان‌ها انجام می‎‌‌‌دهند نیست بلکه شیوه‌‎ای از بودن است» [۱۲]

واژه‌ی همکاری در فرهنگ محاوره‌ای به طور معمول به کار جمعی انسان‎‌‌ها در راستای تحقق هدفی معین اشاره دارد. اما آیا این تعریف از همکاری، معنای غایی موردنظر در زیست‌بوم همکاری است؟ قطعاً خیر. در رویکرد زیست‌بومی، همکاری دارای ویژگی‌های خاصی است که مهم‌ترین آن‌ها از یک سو خودانگیختگی افراد در همکاری و از سوی دیگر هم‌انگیختگی افراد در نسبت با هم است. از آن جا که هرگونه کار جمعی لزوماً دارای این ویژگی‌ها نیست، جهت آشنایی‌زدایی از شکل بوروکراتیک، قراردادی و دستوریِ واژه‌ی "همکاری" و تلاش برای به دست‌دادن فهمی جدید از کار کردن انسان‌ها با هم و تأکید بر اهمیت هر دو بخش این واژه، آن را به صورت نوشتاری "هم‌کاری" پیشنهاد می‌کنیم. در حقیقت اینجا پای «کارکردن» و پای «با هم» کارکردن (با لحاظ معانی فوق) در میان است.

جمع‌های هم‎‌‌کاری کننده [۱۳] از طریق تعاملات اجتماعی بین کارکنان ساخته شده و رشد می‎‌‌‌کنند. هدف این تعاملات عموماً کسب، به‌کارگیری، خلق یا به اشتراک‌گذاری دانش و سایر منابع است. به منظور پشتیبانی از این تعاملات اجتماعی، دو موضوع باید مدنظر قرار گیرد، اول شرکای هم‎کاری و دوم کانال‌ها و ابزارهای هم‎‌‌کاری.

پیش از شروع هم‌کاری، کارکنان از خود می‌‎پرسند که "هم‌کارانی که می‌توانند به کار فعلی من کمک کنند چه کسانی هستند؟" این همتایان ممکنِ هم‌کاری در یک نقش خودآگاهانه‌ی اجتماعی، متخصصانی هستند که تمایل به تسهیم داوطلبانه دانش خود فراتر از تعهدات اخلاقی دارند. در ادامه این روند کانال و مدیای [۱۴] هم‎‌‌کاری نیز امری قابل توجه است. کانال هم‎‌کاری می‌بایست خصوصیاتی چون بازخورددهی به موقع، همگامی و قابلیت استفاده مجدد داشته باشد. تجربه کارکنان از کانال هم‌کاری نیز در امر هم‌کاری تاثیر گذار است که معمولاً محصول پیشینه‌ی هم‌کاری است.

به این‌ترتیب با ساماندهی مناسبِ سازمان، شرکای هم‌کاری به تسهیم دانش در بستر کانال‌های هم‌کاری می‌پردازند، زیست‌بوم هم‌کاری شکل می‌گیرد و تنها از این طریق است که قابلیت نوآوری به مانایی سازمان می‌انجامد.



[۱] Walter Kiechel

[۲] Thomas J. Peters

[۳] Rodney Turner

[۴] As an Ecological System (Ecosystem)

[۵]Contextual

[۶] Tacit

[۷] Symbiosis - یک تعامل یا ارتباط نزدیک زندگی بین ارگانیسم‌ها از گونه‌های مختلف به شمار می‌آید که معمولاً دارای مزایایی برای یک یا هر دو طرف درگیر است.

[۸] Social symbiotic relationships

[۹] البته لازم به یادآوری است که طرح این موضوعات نافی اهمیت تحلیل‎های استراتژیک جهت شناسایی سیاست‎ها و گرایش‎های راهبردی سازمان نیست. در واقع سازمان‎ها همچنان به شناسایی نسبی اولویت‎های راهبردی خود نیازمند هستند اما نکته اینجاست که این امر کافی نیست.

[۱۰] Disruptive

[۱۱] Jacob Morgan “The Collaborative Organization”

[۱۲] Marisa Sanchez, 2012, OD PRACTITIONER Vol. 44 No. 2

[۱۳] Collaborative communities

[۱۴] Collaboration Media



همکارینوآورینوآوری سازمانی
هوده تیمی‌ست متشکل از کارشناسان حوزه‌ی علوم سازمانی و مدیریتی، جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی، مهندسی صنایع و … که تلاش دارند با نگاهی عمیق‌تر به سازمان‌ها و مسائل آن‌ها بنگرند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید