امروزه شنیدن گله و شکایت افراد از عدم وجود رهبری(لیدرشیپ)، رهبری ضعیف و ناامیدی از آنهایی که در نقشهای رهبری فعالیت دارند، موضوعی بسیار عادی بهحساب میآید. در یک نظرسنجی که اخیراً توسط مجمع جهانی اقتصاد انجامشده است، 86% از پاسخدهندگان اعلام کردهاند که آنها اعتقاد دارند در حال حاضر گونهای از بحران رهبری در دنیا مشاهده میشود.
اما باوجود تمامی این صحبتها در رابطه با رهبری، آیا همه ما در رابطه با یک موضوع واحد صحبت میکنیم؟ هریک از ما فرض و گمانهای زیادی را در رابطه با معمای رهبری داریم. بدون داشتن یک تعریف واحد و مشخص از رهبری، همه ما در حین گفتگوهای مهم و ضروری که باید باهم داشته باشیم، در معرض خطر گفتگو با اهداف متضاد با یکدیگر قرار گرفتهایم.
تعریف شما از رهبری چیست؟
شما بهراحتی میتوانید توصیفات مختلفی را برای رهبری پیدا کنید: رهبری خدمتگزار، رهبری رؤیایی، رهبری موقعیتی، رهبری تحولگرا، رهبری کاریزماتیک، رهبری معتبر، خود رهبری یا سلف لیدرشیپ و ،بیزینس کوچینگ. اما حالا اگر این صفات را حذف کنید، یافتن تعریفی واضح و روشن از رهبری کار سادهای نخواهد بود.
اغلب فرهنگهای لغت میگویند: " رهبری همان عمل هدایت کردن است ". تعریف ساده و معمول از هدایت هم برابر است با: " پیشرو بودن و نشان دادن راه رسیدن به یک مقصد؛ داشتن مسئولیت یا قدرت فرمان دادن". اما این تعاریف ریشه در این فرض اساسی دارد که رهبری مبتنی بر اقتدار و سلسلهمراتب است و هرکسی چنین دیدگاه و چشماندازی ندارد.
مترادفهای معمول برای کلمه رهبری عبارتاند از: راهنما، طلیعهدار، هدایتگر، چوپان، مقدم، دلیل، پیشرو، تأثیرگذاردن، موجب شدن، فرمان دادن، حکم دادن، کنترل کردن و هدایت کردن. اما مسئله این است که هر یک از کلمات دارای معانی کاملاً متفاوتی از یکدیگر هستند.
تعریف علمی و دانشگاهی این واژه هم نمیتواند تاثیر چندانی داشته باشد. کتب مدیریت رهبری به این صورت تعریف میکنند: " فرایند تأثیرگذاری بر دیگران بهمنظور پشتیبانی از به انجام رساندن یک هدف مشترک ". اما این تعریف هم سؤالاتی بدون پاسخ را برای ما باقی میگذارد.
رابطه بین یک رهبر و رهبری چیست؟
اگر یک درخت در جنگلی بیافتد و کسی صدای آن را نشنود، آیا صدایی وجود دارد؟ اگر شما سعی در هدایت داشته باشید و کسی از شما پیروی نکند، آیا شما واقعاً یک رهبر هستید؟
شما میتوانید راهنمایی برای راه و مسیری باشید که پیش از شما کسی آن را طی نکرده باشد. اما اگر کسی دنبال شما حرکت نکند، آیا واقعاً در حال هدایت کردن هستید . . . یا اینکه فقط در حال کاوش و جستجو هستید؟
فرهنگ لغت میگوید: " رهبری عبارت است از عمل هدایت کردن". اما آیا رهبری واقعاً یک فعل است یا اینکه در نتیجه پاسخ دادن دنبال کنندگان پدیدار میشود؟
جیمز دوم- پادشاه انگلستان- پس از برادر خودش چارلز دوم به سلطنت رسید. در ابتدا جلوس وی بر تخت پادشاهی مورد حمایتهای بسیار زیادی قرار گرفت. با این وجود، احکام وی که به طرفداری از کاتولیک صادر میشد در کشوری بهشدت پروتستان همواره مورد مخالفت قرار میگرفت و به همین دلیل پس از سه سال از این مقام عزل شد. جیمز اول به عنوان “رهبر” نامیده شده بود و تاریخ هم از او بهعنوان یک رهبر یاد میکند؛ اما پیروان وی از او بهعنوان یک رهبر پیروی نمیکردند و او خود نیز هرگز رهبری مردم خویش را بر عهده نداشت.
آیا میتوان رهبری را تنها تأثیرگذاری بر پیروان تعریف کرد؟
مطالعهای که اخیراً توسط شرکت خدمات منابع انسانی و مدیریت ریسک Towers Watson انجام شد به این نتیجه رسیده است که 75% طرحهای تغییر به دلیل عدم برخورداری رهبران از حمایت و پشتیبانی آنهایی که باید این تغییرات را اجرا میکردند، با شکست مواجه شدهاند. رهبران ممکن است پیروان خود را تحت تأثیر قرار داده باشند تا تغییر را بپذیرند و بهطور فعالانه با آن مخالفت نکنند، اما تلاشها و فعالیتهای آنها در رابطه با رهبری با موفقیت روبرو نشده است، چراکه آنها حمایت فعالانه از تغییر را در مردم تحریک نکرده بودند.
رهبری صرفا به معنای تأثیرگذاری نیست، بلکه بهطور خاص و ویژه به معنای تأثیری است که پیروان را براساس اهداف مشترک متحد ساخته و تلاش آنها را بر دستیابی به آن اهداف متمرکز میسازد.
این تعریف رهبری چه تفاوتی با تعریف مدیریت دارد؟
آیا این همان مفهوم مدیریت نیست؟ تأثیرگذاری بر افراد برای انجام یک کار خوب و مناسب در راه دستیابی به اهداف؟ رهبری چه تفاوتی دارد؟
سرنخ در ریشه واژه "Lead" است که از شکل اولیه آن در زبان آلمانی به معنای "رفتن" گرفتهشده است.
اگر تلاشها و فعالیتهای شما مبنی بر رهبری تنها بر تحقق وظیفه و نه بر مقصدی که به سمت آن درحرکت هستید، متمرکز شده است، درواقع هیچ جایی برای وجود پیروان دیده نمیشود. بنابراین ما میتوانیم این نکته را هم اضافه کنیم که رهبری در رابطه با موضوع رفتن و رسیدن بهجایی یا چشم اندازی است، نهفقط دستیابی به یک هدف مشترک.
رهبری شامل تأثیرگذاری بر جهتی است که افراد به سمت آن رهنمون هستند و از آنجاییکه تلاشها و فعالیتهای رهبری موجب تحریک و متحد شدن افراد میشود، میتوانیم آن تعریف را به این شکل گسترش دهیم: " رهبری یا لیدرشیپ عبارت است از تحت تاثیر قرار دادن دیگران برای رفتن به جایی یا رسیدن به چشم اندازی همراه با یکدیگر".
تعریف رهبری یا لیدرشیپ از نظر من:
با کنار هم گذاشتن نکات فوق، من به این تعریف رسیدهام که:
" پدیده رهبری یا لیدرشیپ زمانی رخ میدهد که یک نفر مسیر حرکت عدهای از افراد را تحت تأثیر قرار داده و آنها را برای محقق ساختن یک هدف متحد میسازد ".
بجای آنکه رهبری را یک نقش یا یک فعل بدانیم، با این تعریف ما رهبری را بهعنوان پدیدهای مشاهده میکنیم که پدیدار میشود.
این تعریف بطور ضمنی رهبری را دستاوردی از یک قرارداد اجتماعی و نه یک رابطه علت و معلولی ساده میداند و باین ترتیب آن را از حوزه قدرت و کنترل خارج میسازد. رهبری متعلق به نخبگان نیست. هر لحظه دربردارنده فرصتی برای رهبری است. این نشان میدهد رهبرانی که مقاصد آنها بهجای متحد ساختن مبتنی بر تفرقهاندازی است، موفق به اجرای رهبری نمیشوند و این موضوع فضا را برای درک و شناسایی رهبری از این دیدگاه متمایز میسازد که این دیدگاه:
– بهطور مشخص پدیده رهبری را از نقش رهبر جدا میکند
– افراد با ایدههای خوب و سازنده را تشویق به صحبت و تعامل میکند تا زمینه رهبری را فراهم کنند.
– به ما در بررسی ساختارهای سازمانی جایگزین کمک میکنند تا خود را از حراست و پاسداری از ساختارهایی که از مدلهای قدیمی و کنترل محور حمایت مینمایند برهانیم.