1402.10.14
1402.12.14
اممم دوماه هم گذشت! اوااا ببخشید دو هزار سال ...
واقعا فقط و فقط دو ماه از رفتنت گذشته ...
احساس می کنم دو هزار ساله که تو خونه نیستی ...
دیگه صدات نیست ، چشم هات هم نیست، خنده هات هم نیست،حتی صدای بازی کردنت هم نیست !
مگه بعد مدرسه بغل نبود ؟ اماا.. مثل اینکه دیگه بغلی هم درکار نیست !!
واقعا ؟؟!!
منکه باورم نمیشه تورو نمی دونم !! ( اگه تونستی باور کن !! )
میام بپرسم کجاست پس؟ ،امااا اینجاست که یادم میاد دیگه نیست و سوالم رو نمی پرسم !
چون همیشه بود هنوز نمیفهمم که نیست باور نکردنیه هنوز عادت نکردم ! :(
ما جایی می رفتیم 5 نفر بودیم عکس های خانوادگی 5 نفره بود اما 4 نفر شد !
یکی رفته ! امم یه بچه نیست؟نه یک جان و جهان نیست !
"مثل اینکه کم کم باید باور کنم واقعا رفته ! "یک حرفه پوچه چون نمیشه رفته باشه ! اما رفته !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چجوری ؟ خدا میدونه !
خدا میدونه و چرا در کار نیست با اینکه میلیون ها چرا هست !
......................................
در اخر هم دلمون برات خیلی تنگ شده خیلی خیلی !
از طرف: ح.ن
به : و.ن