~دارم عقلمو از دست میدم…….
این بهترین جمله برای توصیف حالیه که دارم.
میتونم مزه خونو تو دهنم حس کنم…….دلم میخواد بالا بیارم……..
بوی خون همه جا رو پر کرده…شایدم فقط من حسش میکنم………
سرم داره منفجر میشه……میتونم صدای ضربان قلبمو بشنوم…….
صدای جیغ توی گوشم می پیچه……….
دلم میخواد جیغ بکشم……….
چشمام……میسوزه….نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم……
~دلم میخواد قلبتو از جا در بیارم……….
~دلم میخواد گرمای خونتو رو دستم حس کنم……
~دلم میخواد سر بریدتو تو اتاقم آویزون کنم و هر روز با چاقو روی چهره نحست خط بکشم…….
دارم میسوزم…….
از این حالت متنفرم……..
بدنم یخ زده و دارم میسوزم…….
~من…….میخوام دیوارای اتاقمو با خونت رنگ کنم………
قلبم بدجوری سنگین شده………انگار یه وزنه روی سینمه…..
حالا…… بدنم بوی نحس نفرت میده……..بوی گند و احمقانه ای مث یه گورستان زباله تر……….
نمیتونم چیزی ببینم…………
بکشش…..یا بمیر……
این صدا……از خودم متنفرم………
تو نباید بخندی……نباید خوشحال باشی وقتی بهم دروغ گفتی……….
این نفرت قراره منو بکشه و تو هم میتونی خوشحال باشی………..
نه اگه بکشیش….بکشش
میخوام قلبمو از جا در بیارم……
میخوام از شر این شیطان لعنتی خلاص شم…….
بکشش…..اون لیاقتشو نداره………
حق با اونه….تو لیاقتشو نداری………….ولی لیاقت مردنم نداری…………
تو باید زنده بمونی…………….
و زجر بکشی……
باید درد و از اعماق وجودت احساس کنی………
قلبت…..باید تکه تکه بشه…..نه جوری که بمیری……جوری که درد و حس کنی……..
باید خورد بشی……….
باید بمیری چون تو……چیزی به جز یه موجود رقت انگیز نیستی………….
منم رقت انگیزم………….
قابل ترحم و ساده لوحم……….
من دارم میمیرم…بیشتر از این نمیتونم تحمل کنم…….این نفرت داره منو از پا درمیاره…………
و وقتی که بمیرم……..شما میتونین هر چی که میخواین رو داشته باشین………