A_B
A_B
خواندن ۱ دقیقه·۱۸ روز پیش

خاطرات زینب / شعر ۸ بیتی

بابا جانم بابا جانم

دلم خونه سرگردانم


شمشیر چطور جرعت کرد؟

بر زلف سیاهت رحم نکرد


یکی شمشیر و آتش یک طرف

مُردی با آتش بی شرف


هم در سوخت و هم همسرت

بر چادر نکردند حرمت


حسنت را کشتند چه غریب

نگاهش بر دشمن بود مهیب


رقصیدند و خندیدند بر سرش

درد زهر بر دل و پیکرش


حسینم برادر سرورم

ندیدی چه آمد بر سرم


تمام بدن دخترت

قرمز و کبود و افتاد خط

شعرغزلحضرت زینبمداحی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید