بِسمِ رَبِّ اِبلیس و آدَم ... به نام پروردگار ابلیس و آدم
درختان مداد و برگ ها شد کتاب
چگونه نویسم این حصن و ثواب؟
دل غرق دریای طوفان و این باد
رقص دو شمشیر چون عروس و داماد
پیرهن دریدن و زخم پیکر ها
چشم شیطان و یکی بر سرِ ما
کور گشت ز زخم و ما ز خون سر
خسته تکیه دادم به دیوار و در
در این جنگ تاریک چه آمد سرم؟
تیر و تیغ و آتش بر این پیکرم
تیر تیز شهوت و تیغ غضب
با چنان ظربتی شدم تشنه لب
غرور آتش و ریا شد یک تبر
جای زخم نیست و این جنگی برابر
ملائک سور شیپور و هِل می کشند
ذوالفقار و ذوالجناح را می دهند
با رَخش حسین و تیغ علوی
جانی تازه شد با ذکر یا علی
بدین اسب تاختن بر صورت حریف
حریفت منم ای سیرت کثیف
بدین اسب و دست تیغ را بچرخانم
این نجاست به جایش برسانم
چون ز او گذشتم نگاهش گرد شد
دو نیمش به راست و چپ افتاد و مُرد
دنیا سهل و آسان تر نشود
بجنگ این بازو قوی تر بشود
( وصف جنگ درونی شیطان و انسان بر سر تسلیم گناه یا بر خدا بَرَم پناه)