بسم الله الرحمان الرحیم
انت رب الغریب و الکریم
حضورت حس مهر مادر
شکستم قلبت بار دیگر
گرما و شادیِ وجودم
ولت کردم، غم است در روحم
دمیده شد ز روحت در من
اما دادم به شیطان من تن
جوهر تمام و دفتر سیاه
فراگیر شد بویِ این گناه
ولی باز نگاهم میکنی
داری قلبم زِ جا میکنی
چرا باز محبت میکنی؟
داری جام اشکم میشکنی
دریدم و وصله میزنی
باید اکنون شلاق بزنی!
چگونه صبرت باور کنم؟
چرا دست میکشی بر سرم؟
سَد دریای چشمم شکست
دوباره دلم با تو شد مست
خندیدم چرا اینگونه ای!
در غریبی و بخشندگی
به راستی که تو غریب هستی
آنچنان که پیش کَس نیستی
همه تو را بیرون کرده اند
باز میزنی در را با لبخند
ز این پس دَرَم بر تو باز است
اکنون دلم هست برایت بست
عهد بستم تا دلم بست باشد
تا غیر از تو در دل نباشد
...یا الله...❤️☝️