روزی از روزها زنی در میان دوستانش در حال صحبت پشتِ سر مردی بود که به تازگی به همان محله زندگی آن زن، نقل مکان کرده بود.
زن شناخت کاملی از مرد همسایه نداشت ولی با آب و تاب فراوانی به بیان جزئیاتی از آن مرد میپرداخت.
فردای آن روز، زن به دلیل خواب ترسناکی که شب گذشته دیده بود، دچار ترس و هیجان شدیدی شد و ریشه این خواب را در صحبتِ پشت سر آن مرد میدید.
عذاب وجدان آن زن به حدی بود که برای رهایی از این حالت، مجبور شد پیش روانشناسِ حاذق محلهشان برود.
زن ماجرا را برای روانشناس تعریف کرد و روانشناس به او گفت: وقتی به خانه برگشتی، یک بالش پَر بزرگ و یک چاقوی تیز بردار، سپس به پشت بام منزل خودت برو و بالش را تکه تکه کن و بعد از انجام این کار، به دفتر من بازگرد.
زن این کار را انجام داد و چند ساعت بعد، مجدد به دفتر روانشناس برگشت.
روانشناس به وی گفت: اکنون برو و تمامی پرها را به داخل بالش برگردان و برای من بیاور؛ زن با تعجب گفت: باد پرها را به نقاط دوردست و نامعلومی برده، انجام دادن این کار غیر ممکن است.
روانشناس گفت:بله؛ دقیقا تو همین کار را با آن مرد کردی! حرکت زشتی که شایعهپراکنی نام دارد.
** گاهی شایعه پراکنی باعث تضعیف شدید و ضربه سنگین به برند شخصی یک فرد و یا برندِ سازمانی یک شرکت میشود.
این عمل، دور باطلی است که از عدم سواد دیجیتالی، عدم توانایی در تحقیق و بررسی و این قبیل موضوعات نشات میگیرد. شایعه پراکنی ممکن است روزی من و شمایی را هدف بگیرد که برای رشد فردی یا توسعه کسب و کار خودمان، سالها تلاش کردهایم و البته در این میان، بسیار بد به حال کسانی که حتی عذاب وجدان زنِ قصه ما را هم ندارند!