صبح از خواب برخواسته اید و مشغول شست و شوی دست و صورت خود هستید، نگاهتان به اسم برند مشهور گروهه که روی بدنه شیرآلات حک شده است می افتد. صورت خود را با ماشین اصلاح فیلیپس مرتب می کنید، لباس ورزشی آدیداس تان را می پوشید و به ورزش می روید. بعد از بازگشت، املت قارچی را در ماهیتابه وی ام اف می پزید و در ظروف ولوری اند باخ میل می کنید. لیست کارهای روزانه را با مداد فابرکستل می نوسید و بعد از جا دادن خرید ها در یخچال زیمنس خود و شستن لباس های کثیف با ماشین لباسشویی آاگ، چمدانتان را می بندید و با خودروی بنز تان به فرودگاه می روید برای پروازی که با شرکت لوفت هانزا دارید.
خوش گذشت؟! فارغ از اینکه تا به حال از برندهایی که گفته شد استفاده کرده باشیم یا نه، تصویری از آنها در ذهن ما وجود دارد. تصویری که اگر با لنز واید به آن نگاه کنیم هویت کلی برندهای آلمانی را می سازد. برندهایی که ممکن است ماموریت و چشم اندازی متفاوت با هم داشته باشند اما همگی روح آلمانی بودن را در خود دارند. روحی که حتی در موسیقی های ساخته هانس زیمر، اعجوبه آلمانی هم هست. این هویت برای همه کشورها وجود دارد. شاید یکی دیگر از بارزترین مثال های این هویت، احساس کیفیت ما از محصولات ژاپنی باشد. این ذهنیت در فکر ما به راحتی ساخته نشده و ماحصل تلاشی است که سالها برند های آلمانی و ژاپنی برایش زحمت کشیدند.
برای چند لحظه دقت کنید که محصولات و خدمات تولیدی برندهای داخلی، چه تصویری از هویت کلی و ملی ایران به نمایش در می آورند. نمی خواهم وارد کلاف سردرگم مقصر کیست و قاتل کدام است بشوم. می خواهم بگویم هویت برند ملی ما از تک تک محصولات و خدمات تولید ایران ساخته می شود. هویتی که چه مصرف کننده باشیم و چه تولید کننده باید سهمی در اعتلای آن داشته باشیم.
اخبار نه چندان خوشانید و گاه محیرالعقولی به گوش می رسد؛ بد نام شدن تولیدکنندگان داخلی در مجامع بین المللی سنگ آهن و زعفران به خاطر اضافه کردن نخاله به محصولاتشان، یا کیفیت بعضی کالاهای تولید داخل به حدی پایین بوده که اجناس در گمرک بازگردانده شده. !!
دوباره به تصویری که می خواهیم با هم بسازیم فکر کنیم و سوال مهم اینکه چرا اجازه می دهیم چنین ماجراهایی به وجود بیاید.