ما اکثریت مرده ایم
هیچ دَری به رویمان باز نبوده
هیچ اسبی به سمت مان پرواز نکرده
هیچ مرده / زنی به سمت مان گام بر نداشته
ما همه مرده ایم در شب و روز تمام ساعات و دقایق و ثانیه، ما همه مرده ایم
شب بالش را به آغوش مان باز نگذاشته
روز ما را از غفلت بیدار نکرده، چای را در دستمان نگذاشته
مردم ما را در آغوش نگرفته اند
مردم به ما لبخند نزدند
ما همه زمانی پیش مرده ایم
روزگار با ما با آرامی رفتار نکرده ساعاتی پیش مرده ایم
معشوق دستش را در دستمان نگذاشته
عاشقی خنجری بیش نبوده
تا زمانی که بیدار شویم مرده ایم
دایه یمان ما را نوازش نکرده
ما همه مرده ایم
اعتراف مان همیشه جوابی نداشته
آدمی در حال دویدن به دنبالمان نبوده
ما همه مرده ایم چندی پیش با آن گریه ی شبانه
ما همه مرده به دنیا آمدیم
گریه کردیم بی آنکه به ترس و شجاعت فکر کنیم
خندیدیم بی آنکه بدانیم این ذوقی کوتاه نیست و او آینده یمان نخواهد بود
ما مرده ایم در بی حس ترین و تنها ترین حال ممکن