Hosna mahmoudizadeh·۱ ماه پیشلعنت بر حافظه ای که گذشته را می یابد و به دنبال آدمی ست ...در گوشه اتاق کنار پنجره روی تخت اشک می چکد دخترک خون را می بیند به سنگ فرش روی ملافه اش خون جاریست، امیدوارانه ناامید می ماند از پنجره نگاه…
Hosna mahmoudizadeh·۵ ماه پیشزیبای من رفته!متن کهنه ایه و قوی ننوشتم ولی دوست داشتم چیزی باشه که با عکس ها تو یک موضوع باشه.
Hosna mahmoudizadehدرعتیقه فروشی احساسات·۸ ماه پیشنبودی آنکه برایت بودمکاش از اول اینقدر اهمیت نمی دادم.....
Hosna mahmoudizadeh·۱۰ ماه پیشاگر با کسی بودی که عاشقش هستی چه چیز خوشحالت می کرد !؟نظر شما چیه!؟.....