تشبیه سازمان به یک کشتی، یکی از بهترین مثالهاست که در خیلی موارد قابل تعمیمه.
بعضی وقتها در سازمان افرادی هستند که بدون اینکه قصد کرده باشند دارند خلاف بقیه پارو میزنند. صرفاً برای اینکه خودشون رو به اطرافیان اثبات کنند دارند ناخدا یا آدمهای کلیدی کشتی رو میزنند. برای اینکه بیشتر دیده بشن دارند یه جایی از این کشتی رو سوراخ میکنند.
اما فقط این دسته از آدمها غضنفرهای سازمانی نیستند. به نظرم حتی اونهایی که دارن تماشا میکنند سوراخ شدن کشتی رو و واکنشی ندارند؛ یا حتی لبخند میزنند که آدم پایه و باحالی به نظر بیان. اونهایی که برای کوسههای اطراف کشتی گوشت پرتاب میکنند؛ به خیال اینکه اگه کشتی غرق شد، کوسه قدر من رو خواهد دونست و با من کاری نخواهد داشت هم غضنفرهای سازمانی هستند.
بعضی وقتها باید بیشتر دقت کنیم که خودمون هم سوار این کشتی هستیم. حتی اگر قصد پیاده شدن از کشتی رو هم کردیم؛ بهتره که پیاده شدن از یک کشتی سالم در سابقهی کاریمون باشه تا بتونیم بعدش توقع موقعیت بهتری رو داشته باشیم. چون اگه از یک کشتیِ در حال غرق پیاده بشیم، موقعیتی که صرفاً امکان زنده موندن رو هم بهمون بده غنیمت خواهد بود. احتمالاً کشتیهای دیگه هم بیش از زنده موندن برامون پیشنهادی نخواهند داشت.
غضنفر سازمانی نباشیم.