[توجه: این متن رو من بخاطر علایق شخصی و دسترسپذیرتر کردن این محتوا پیاده کردهام؛ لازمه که بگم هیچ ارتباط رسمی با تولیدکنندگان پادکست "فلسفه علم" ندارم]
[00:00] متافیزیک به پیشفرضهای بنیادی ما گفته میشه در علم؛ علم پیش روندهست یعنی در طول زمان چیزهایی بهش اضافه و کم میشه و این اتفاقیه که برای شبهعلم نمیفته؛ اندیشه طالعبینی و اینکه اوضاع و احوال افلاک در سرنوشت انسانها و اتفاقات زمینی اثر میذاره، یک اعتقاد بسیار ریشهدار است.
امیر حسن موسوی: سلام در اپیزود دوم از فصل دوم پادکست فلسفهی میریم سراغ حوزهی اخلاق پزشکی یا اخلاق زیستی همونطور که در اپیزود اول خدمت شنوندگان عزیز توضیح دادیم رویکرد ما در فصل دوم پادکست فلسفه علم اینه که در حوزههای تخصصی به سراغ افراد متخصص فیلسوفان یا متخصصین این حوزه بریم و این فرصت رو داشته باشیم که به طور عمیقتر بتونیم به اون حوزه بپردایم در اپیزود اول ما به این سوال پاسخ دادیم که چرا علم با وجود تمام اشتباهات و خطاهایی که ممکنه مرتکب بشه همچنان قابل اعتمادترین نظام معرفتی هست که آدمها تا امروز در دسترسشون قرار داره چرا فرایندهای علمی این اعتماد رو برای ما میسازند، چرا و چرا ما فعلا نظام معرفتی قابل اعتمادتری از علم نداریم به حوزههایی از فلسفهی پزشکی پرداختیم و درواقع ساینتیفیک متد در حوزههای مدیسن پرداختیم آزمایشهای "2 سو کور" رو توضیح دادیم کلینیکال تریال یا کارآزماییهای بالینی رو توضیح دادیم و گفتیم که چرا پزشکی مدرن یا پزشکی مبتنی بر شواهد قابل اعتماد است در اپیزود دوم به طور تخصصیتر به حوزهی اخلاق زیستی میپردازیم و از دکتر "کیارش آرامش" میپرسیم که چرا ما باید به علم مدرن و مشخصا پزشکی مدرن اعتماد کنیم و به روشهای اون اعتماد کنیم، دکتر "کیارش آرامش" متخصص "اخلاق زیستی" هستند مدیر موسسه اخلاق زیستی دانشگاه "ادینبرو" در پنسیلوانیا و پیش از این هم عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند سلام آقای دکتر!
کیارش آرامش: سلام درود بر شما خیلی ممنون از اینکه من رو در این برنامه دعوت کردید خیلی خوشحالم که در خدمت شما و شنوندگان خوب شما هستم
امیر حسن موسوی: آقای دکتر مستقیم بریم و با این سوال آغاز کنیم که چرا باید به روشهای علمی و مشخصا پزشکی مدرن اعتماد کنیم.
کیارش آرامش: سوال خیلی خوبی هست ولی پیش از اینکه ادامه بدیم اجازه بدید که من از شما خواهش کنم شما من رو به اسم کوچیک کیارش خطاب کنید اگه من هم اجازه داشته باشم شما رو به اسم کوچکتون "امیر" یا "امیر حسن" صدا بکنم
امیر حسن موسوی: خواهش میکنم.
کیارش آرامش: سپاسگزارم خب ببینید برای اینکه ما متوجه بشیم که چرا بایستی به پزشکی علمی اعتماد بکنیم شاید تجربهی تاریخی به ما کمک بکنه برای اینکه این تجربهی تاریخی رو بدونیم شاید بد نباشه که من برای شما یکی دو تا داستان، داستانِ واقعی تاریخی تعریف بکنم در دوران قرن نوزدهم در آمریکا زمانی بود که بازار کاملا آزاد بود در زمینهی پزشکی و هر کسی میتونست هر درمانی هر دارویی رو بیاره و عرضه بکنه و هر کسی هم میتونست بین اونهایی که عرضه شده انتخاب کنه بخره تهیه کنه، هم در مواد دارویی اینجور بود و هم در مواد غذایی که به اصطلاح که بهش میگن سرمایهداری بیمهار یا بیکنترل، آنرگولیتد، افسارگسیخته حاکم بود و در اون وقع یک اتفاقاتی افتاد که تعدادشون خیلی زیاد بود و صدمهای که به مردم زد خیلی زیاد بود ولی من چند نمونهشو به طور مشخص براتون عرض میکنم، تعریف میکنم که اینها یک ویژگی مجسم تری پیدا بکنه برای مثال یک خانوادهای بودن در جایی از ایالت نیویورک به اسم خانوادهی Sutherland اینها 7تا دختر بودن و یک پدر با همدیگه زندگی میکردند مادر دخترها در بچگی فوت کرده بود و این دخترها موی خیلی بلند و زیبایی داشتن این 7تا دختر مجموع مجموع موهاشون یه چیزی حدود اگر درست خاطرم باشه دوازده متر میرسید و خیلی انبوه بود پرپشت بود دوستان میتونن برن تو گوگل سرچ بکنن میتونن عکسایی که از اون موقع باقی مونده رو ببینن و تایید بکنن که اینها موهاشون خیلی زیبا بود، اینها در ضمن عضو یک گروه کُر بودند که در اون سیرک یا ... محلی هم آواز میخوندن. بعد از مدتی این زمزمه پیچید در اونجا که علت این موهای بلند و زیبا این بوده که مادر مرحوم دخترها وقتی که اینها بچه بودن یک تونیکی داشته یعنی محلولی داشته که با اون سر این بچهها رو میشست و ماساژ میداده بعد از حموم و این باعث شد که این موهای اینها انقدر بلند و زیبا بشه زمزمه پراکنده شد شایعه پخش شد و آقای Sutherland هم هیچ دلیلی نداشت که این رو انکار بکنه برعکس محلول رو تولید کرد به بازار عرضه کرد و عدهای زیادی اون رو خریدن و هنوز هم اگر شما مایع شویندهی سر و رشد موی خواهران ساترلند رو سرچ بکنید میتونید شیشههای محلولشو پیدا کنید
امیر حسن موسوی: اسپِلِش میکنید آقای دکتر
کیارش آرامش: Sutherland 7 sisters' Scalp cleaner and hair growth tonic، این در واقع خیلی فروش رفت و به پول اون موقع آمریکا سه میلیون دلار اینها تونستن بفروشن که معادل میلیونها دلار الانه تا اینکه مشخص شد که این محلول هیچ چیزی نیست به جز یه مقدار رام[1] که عرق نیشکره با آب و چندتا ماده دیگه، خب پس چطور اثر کرده بود، هر کی اون موقع میگفتش که از کجا معلوم محلول شما اثر داره میگفتن چشمتو باز کن ببین دارن آواز میخونن 7تا دختر با موهای قشنگ دارن آواز میخونند و این نشون میده که این محلول موثره تمام مساله در این بود که سوال بعدی میتونست این باشه که از کجا میدونی بر فرض که این محلول رو اینها استفاده کردن موهای زیبای اینا مربوط به اون محلول باشه، شاید مربوط به ژنشون باشه شاید مربوط به تغذیهشون باشه که اصلا ربطی به این محلول نداره شاید مربوط به اجزای دیگهای مثل شامپویی که اینا استفاده کردهن و دلایل دیگه این رو دیگه نمیتونستن جواب بدن به خاطر اینکه فقط متکی بود به تجربهی شخصی این افراد و خرده روایت شخصی، این بود که اینا به فکر افتادن که بیان و این بازار رو منظم کنند بشه یک بازار رگولیتد، تنظیم شده به همین خاطر برای اولین بار 1905 قانونی به اسم Food and Drug Act تنظیم شد، سازمانی در آمریکا تاسیس شد به اسم سازمان غذا و دارو Food and Drug Administration که ما امروز به اسم اختصاصی FDA میشناسیم و همهی آدمها خصوصا در ماجرای کووید و داروهاش و واکسنش و اینها با این اسم خیلی ممکنه که آشنا شده باشند و در ایران هم سازمان غذا و دارو همان وظیفه رو تقریبا داره این سازمان موظف شد که بیاد در مورد غذا یه سری وظایفی داره مثلا نظارت بکنه که کسی برچسبی میزنه روی غذا هم آنچه که توی اون قوطی هست روی اون برچسب باشه و همه آنچه که تو اون برچسب هست توی قوطی باشه یعنی اینا کاملا با همدیگه منطبق باشند خب این راجع به غذاست خیلی باهاش سروکار نداریم هم در زمینهی دارو اومدن گفتن هیچ کس حق نداره دارویی رو به بازار عرضه بکنه که پزشکان تجویز بکنن مگر این که به وسیلهی پزشکیِ مبتنی بر شواهد که شما توضیح دادید یعنی نه بر اساس تجربهی شخصی نه مثل 7 خواهران ساترلند که تجربهی شخصی بوده بلکه بر اساس کارآزمایی بالینی که اون هم تجربهس منتها تجربهای که احتمال خطا رو تا حدی که برای انسان ممکن شده به حداقل برسونه، به صفر نمیرسه، ما خطای صفر نداریم ولی احتمال خطا رو تا حدی که به طور علمی برای بشر ممکن شده به حداقل میرسونه به طوری که احتمال خطا بسیار بسیار کمتر به طور غیر قابل مقایسهای کمتر از هر روش دیگهای میشه که شما ممکنه بهش فکر کنید در زمینهی پزشکی سازمان غذا و دارو موظف شد که بر اساس پزشکی مبتنی بر شواهد اول تعیین بکنه که هر داروی جدید به اندازهی کافی موثر هست که بتونه وارد بازار بشه و عرضه بشه
امیر حسن موسوی: کیارش چرا باید به پزشکی مدرن و روشهای اون اعتماد کنیم؟
کیارش آرامش: این سوال مهم و محوری هست که باید بهش پاسخ داد سوال مهمی است و ویژگی علم هم این هست که در این مورد کاملا شفافه و ما هیچ جعبهی سیاه یا چوب جادویی که هیچکس بهش دسترسی نداشته باشه و آدمها برای دسترسی به اون و برای دست یافتن به اون لازم باشه که چیزهایی رو غیر از کاربرد عقل خودشون استفاده بکنن در علم نداریم ما میتونیم اونو توضیح بدیم و هر کسی میتونه با عقل خودش اون رو ببینه بفهمه یا حتی در مرورش در نقد و در پیشرفتش مشارکت کنه در زمینهی علمْ در پزشکی ما در عرصههای مختلف از روشهای علمی مختلف استفاده میکنیم، روشهای علمی در پزشکی متفاوته مثلا فرض بفرمایید که از علم تاریخ ممکنه متفاوت باشه اگه ما حالا تاریخ رو اجمالا به عنوان یک علم یا بخشیش رو به عنوان علم حساب کنیم اون بحثِ فلسفه علمه من خیلی وارد نمیشم یا فرض بفرمایید در مورد روانشناسی ممکنه متفاوت باشه تا حدی در مورد فیزیک و شیمی قطعا تفاوتهای جدی داره و علم پزشکی هم در عرصههای مختلف از روشهای مختلف استفاده میکنه مثلا شما میدونید ما یه بخشی داریم به علوم پایه پزشکی Basic Scienceاونجا ما از پزشکی مبتنی بر شواهد استفاده نمیکنیم ورودی به اونجا نداره، برای مثال ما در آناتومی یا در علم تشریح از استقرا استفاده میکنیم استقرار یعنی میبینن مثلا تعداد بیشمار آدم رو نگاه میکنن قلبشون رو باز میکنن میبینن مثلا چهار حفره داره به این نتیجه میرسن که قلب آدمها چهارتا حفره داره مثلا اگر من هم برم تو اتاق عمل جراحی و یک جراح بخواد قلب من رو جراحی بکنه با وجود اینکه هنوز قبل از اون کسی قلب من رو بیرون نیاورده و ندیده فرض کنید حالا دستگاه تصویربرداری هم نبوده باشه میتونه اون از پیش به واسطهی اون دانش استقرایی تشریح پیشبینی بکنه که قلب من هم چهار حفره خواهد داشت اما همونطور که شما میدونید استقرا هیچوقت یقین قطعی نمیده یعنی اگه شما صد میلیون قلب رو هم نگاه بکنید و چهار حفره داشته باشه هیچ وقت یقین فلسفی نمیده که قلب بعدی که باز کنید حتما چهار تا حفره داشته باشه و شما مثالاشو خیلی خوب قبلا زدی و من نمیخوام خیلی وارد آناتومی بشم به خاطر اینکه خیلی هم چالشی در آناتومی نداریم و در فیزیولوژی از بحث "علم الاعضا" یا بحث عملکرد یا خدمت اعضا چون آناتومی بحث شکل اعضای بدنه حالا چه در سطح ماکروسکوپی چه در سطح میکروسکوپی و فیزیولوژی علم فانکشن یا خدمت اعضا است، وظایفی که انجام میدن، اونجا از Hypothetico-deductive استفاده میشه یعنی یک فرضیه یک hypothesis که یک Educated Guessهست مطرح میشه آزمایش انجام میشه به قصد اینکه اون رو رد کنن و تا وقتی که رد نشه و توسط آزمایشگاه تعیین بشه اون به عنوان فرضیهی معتبر باقی میمونه مثالش خیلی زیاد میشه زد، خب ما الان به این قسمت یعنی به علوم پایه به خیلی کاری نداریم اما وقتی شما میخواین بیاین یک دارویی رو بدید به یک بیماری یعنی فرض کنید که شما میخواید یک دارویی رو بدید که اصلا افسردگی بیمار درمان کنه.
امیر حسن موسوی: این توضیحتون دربارهی واکسنها هم هست دیگه یعنی واکسن رو هم شما نوعی از دارو لحاظ میکنید.
کیارش آرامش: فرقی نمیکنه هر مداخلهای برای پیشگیری درمان یا توانبخشی فرق نمیکنه هر مداخله که شما به عنوان یک پزشک بخواین تجویز کنید برای بیمارتان این میتونه مداخلهی پیشگیری باشه مثل واکسن باشه میتونه یک مداخلهای باشه یه مداخلهی غذایی باشه برای اینکه شما متوجه بشید که مثلا یک تغییرات غذایی یا تغییرات در سبک زندگی میتونه پیشگیری کنه از بیماری قلبی در آینده برخلاف اونچه که میگن که بعضی از انواع شبه علم ادعا میکنند که ما به سبک زندگی میپردازیم در حالیکه پزشکی جدید به سبک زندگی نمیپردازه این هم از ادعاهای گزاف و نادرسته به خاطر اینکه پزشکی جدید هم به سبک زندگی میپردازه منتها به طور علمی بررسی میکنه وقتی یه پزشکی میخواد یه مداخلهای رو یا یک درمان رو یا یک دارویی رو تجویز بکنه برای بیمار خودش این بایستی مبتنی باشه بر پزشکی مبتنی بر شواهد حالا من دارم از مثال افسردگی استفاده میکنم برای اینکه من در فیزیولوژی راجع به سلولهای عصبی صحبت کرده بودم و اجازه بدیم همون خط رو ادامه بدم و دنبال کنیم فرض کنید میخواید یه دارویی رو داروی جدیدی رو در زمینهی افسردگی امتحان بکنیم خب برای این کار چه راهی به نظر وجود داره یه راهی هست که اسمش هست روش سنتی یا روش قدیمی که شما برید مثلا کتاب ابن سینا رو باز کنید ببینید چی گفته، ابن سینا یا خودش تجربه کرده یا از جالینوس نقل کرده یا از ارسطو نقل کرده، این افراد در زمان خودشون افراد خیلی بزرگ نابغه، بسیار ما بهشون افتخار میکنیم یه وقتی شایعه پیش نیاد که من دارم اینها رو مثلا شخصیتشون رو خدایی نکرده تخفیف میکنم ولی واقعیت اینه که ایناها، اب سینا 1000 سال پیش بوده و علم از اون موقع خیلی پیشرفت کرده دانش از اون موقع خیلی پیشرفت کرده و طبیعی هستش که خیلی چیزایی که اون موقع استفاده میشده الان شکل کاملترش وجود داشته باشه خب اون موقع شما اگه میخواستین به روش سنتی نگاه بکنید باید بری یه کتاب قدیمی رو باز کنید همون رو شروع کنید به استفاده کردن یا حدس بزنید و بد هم ببینید آیا مثلا فرض کنید به این نتیجه رسید که برگ مثلا چای ترش عرض میکنم در درمان افسردگی موثره خب شما شروع میکنید میدید به مراجعینتون و بعد از مدتی یه عده هم میان به شما میگن بهبه من از افسردگی داشتم از بین میرفتم شما این چای ترش رو که به من دادید من حالم خیلی خیلی خوب شد و و دیگه افسردگی نیستم خیلی هم شادم خب شما ممکنه این آدما رو بیارید و تو حافظهی خودتون به خاطر بسپارید و برای بقیه تعریف بکنید یا خود این آدمها رو بیارید برای بقیه تعریف کنن و تو تلگرامیتون بیان برای بقیه تعریف کنن ازشون فیلم بگیرید تو تبلیغات پخش کنید و فکر کنید خب این نشون داده که واقعا چای ترش در درمان افسردگی موثره اما شما توجه نکردی در این کاری که انجام دادید که آیا واقعا اون افرادی که خوب شدن به این چای ترش قابل انتصاب خوب شدنشون واقعا؟ یعنی اول اینکه یا اگه به صد نفر دادیم و یادتونه که پنج نفرشون خوب شدن اون 95 نفر دیگه چی؟ شاید 30نفرشون خیلی حالشون بد شده شاید پنج نفرشون رفته باشن خودکشی کرده باشن شما اصلا از اون خبر ندارین بخاطر اینکه شما به طور فعال همهی مریضها رو که پیگیری نمیکنید بررسی کنید فقط اونایی که برمیگردن دوباره پیش شما به شما گزارش میدن این یک، دوم اینکه از کجا معلوم اونایی که خوب شدن خوب شدنشون مربوط به چایی ترش شما باشه؟ ممکنه که خوب شدنشون به خاطر این باشه که اصلا آدمهایی که افسردهان بعد مدتی حالشون خوب میشه بعضیا اصلا حالت دو قطبی دارن یه مدتی افسردهان بعد از یه مدتی بطور طبیعی بر اساس همون سیر بیماریشون شاد میشن و حالت شعف پیدا میکنن به قول معروف از اونور میفتن یا ممکنه که اصلا فرض کنید که فرد همزمان داروی دیگهای مصرف کرده یا در زندگی خودش تغییر داده اینها باعث شده که حالش بهتر بشه از کجا میدونید اینا مربوط به چای ترش شماست؟ بطور قدیمی و سنتی این قابل استناد و مشخص نبود قابل تشخیص نبود در واقع افراد فقط این تجربهها رو جمع میکردن به نسلهای بعدی منتقل میکردن خیلی از اینا نادرست بود بعضیاشون البته درست بود نمیشه گفت قطعا همه نادرست بود اما پزشکی مبتنی بر شواهد یا پزشکی یا به وسیلهی ابزارهای مثل کارآزمایی بالینی، Clinical Trial، میاد با روشهای علمی تلاش میکنه که همین تجربه رو به شکلی انجام بده که احتمال اون خطاها احتمال اون سوگراییها توش به حداقل برسه اگه من بخوام خیلی ساده توضیح بدم شما میدونید که بالاخره در انجام کارآزمایی بالینی، افراد میتونن تمام عمرشون رو بگذرونن و تحقیق بکنن روی یک بخشی از روششناسی کارازمایی بالینی بنابراین یه علم خیلی گستردهایه اما به این معنی نیست که نمیشه به زبان ساده اصولش رو توضیح داد من سعی میکنم توضیح بدم ولی همهی مطلب این نیست و بنابراین اگر علاقهمند باشن باید برن بیشتر بخونن بیشتر جستجو کنند خب ببینید در درجهی اول اگه من بخوام ببینم داروی افسردگی که دارم موثر هست یا نه من بایستی یک عده بیمار رو انتخابم و این بیمارها هم بر این اساس نباشه که من بیمارایی که میدونم حالشون بهتر میشه رو خودآگاه یا ناخودآگاه انتخاب کنم که بعد بخوام اون بهتر شدن رو نسبت بدم به داروی خودم، باید اینها رو تصادف انتخاب بکنم یعنی مثلا اگه یک کلینیک روانپزشکی هست یک مجموعه بیمارستان روانپزشکی هست روزانه بیمارهای افسرده بهش مراجعه میکنن من به روشهایی که بهش میگن روشهای تصادفی کردن بدون انتخاب خودم فرض کنید یک تعداد 100تا یا 200تا از این بیمارها رو انتخاب بکنم حالا این تعداد چجوری مشخص میشه به وسیلهی روشهای ریاضی که در علم آمار ریاضی مشخص شده، چرا به خاطر اینکه شما میخوای اون تغییری که تو این افراد دیدین نسبت بدین به همهی بیماران دچار افسردگی درسته؟ خب ما چجوری میتونیم بفهمیم که اگه صد نفر دویست نفر داریم و اینا حالشون یه مقدار بهتر شد به این معنیه که همهی جمعیت بیماران دچار افسردگی در اثر این مداخله حالشون بهتر میشه اینا میان در واقع به وسیلهی علم آمار و براساس این پیش فرض که در تعدادهای بزرگ توزیع متغیرهایی مثل خُلق در افسردگی از منحنی نرمال تبعیت میکنه بر این اساس محاسباتی رو انجام میدن که ما چه تعداد آدم رو انتخاب کنیم که با یک احتمال خطای از پیش معلوم مثلا ما در پزشکی 1% حساب میکنن یا 5% حساب میکنن، بشه این رو نسبت داد. حالا محاسبات ریاضیش بماند که در علم آمار است پس ما یه تعداد رو مشخص میکنیم این تعداد رو به طور تصادفی انتخاب میکنیم سوگرایی انتخاب Selection bias خودداری کنیم بعد میایم ای افراد رو میخوایم روشون مداخله بکنیم اما اگه شما به اینها یک دارو بدین این داروه حالشون رو خوبتر بکنه از کجا متوجه میشید که این خوب شدن حالشون مربوط به این دارو بوده، مربوط به اثر روانی دریافتی دارو نبوده
امیر حسن موسوی: اون چیزی که بهش میگن Illusion Effect اگه اشتباه نکنم
کیارش آرامش: یا در پزشکی اسم دیگهای که براش دارن Placebo Effect یا "تاثیر دارونما" به خاطر اینکه شما اگر یه آدمی که درد داره مثلا بیارید و با اطمینان بهش بگید که یک داروی خیلی خوبی دارم بهتون میدم و این بخور حتی اگه اون گچ هم باشه شکر خالی هم باشه یه احتمال زیادی داره که اون فرد بخوره احساس کنه واقعا حالش بهتر شده به خاطر اون اثر روانی هستش که شما از دریافت یک دارو دریافت میکنید ممکنه افراد به دلایل دیگه حالشون خوب شده باشه ممکنه من 100تا مریض داشته باشم داری A رو بهشون بدم، حالا اون بیماری میتونه افسردگی باشه میتونه هر بیماری دیگهای باشه یا هر بیماری دیگهای بیماری X من دارم مثال میزنم، ولی این افراد همزمان به خاطر سیر طبیعی بدن خودشون به خاطر نوع غذاهای جدیدی [که میخورن] مثلا ممکنه که اون در حین اینکه من دارم مطالعه رو انجام میدم زمستون برسه به بهار ، تابستون میوههای خوبی بیاد به بازار که اون میوهها اثر ضد افسردگی داشته باشن و اون حالشون رو خوب کرده باشه نه داروی من بنابراین من باید مریضهای خودم رو یا نمونه آزمودنیهای خودم رو به دو گروه تقسیم کنم این دو گروه یک گروه بهش میگیم گروه "شاهد" یا "کنترل" یه گروه رو میگیم گروه "مورد" که اینا هر دوشون بایستی درمان من رو دریافت بکنن یکیشون درمان مورد نظر رو و یکیشون یک دارویی عین اون رو فقط اون Ingredient یعنی اون داروی موثر توش نباشه ولی اونا اصلا ندونن که دارن دارو میگیرن یا دارونما بنابراین این دو گروه هر دو کاملا یک تجربه رو طی میکنن و اینا باید با همدیگه تطبیق بشن از لحاظ سن از لحاظ جنس از لحاظ هر عاملی که ممکنه در بهتر شدن بیماری موثر باشه، که نگیم که بهتر شدن یک گروهمربوط به سنشون بوده مربوط به جنسیتشان بوده مربوط به سطح اقتصادیشون بوده، تو هر چیز دیگه باید با هم برابر باشن، یک مدتی این رو استفاده بکنن و من هم تو این مدت بایستی ندونم، من که سنجش میکنم که کدوم مریض داره دارو میگیره کدوم دارونما، بنابراین هم من بلایند یا پوشیده یا کور هستم نسبت به این که کی داره دارو میگیره کی داره دارونما میگیره هم خود مریضا به همین خاطر به این میگن دابل-بلایند هم مریض نمیدونه آیا داره دارو میگیره یا دارونما، هم من نوعی نمیدونم که داره دارو میگیره کی دارونما، اگر بعد از مدتی که آنالیزها انجام شد و بعد این بلایندنس برداشته شد معلوم بشه که اون گروهی که درمان میگرفته بطور معنیدار – حالا این"معنیدار" هم یک معنی داره یعنی براساس همون روشهای ریاضی این تفاوت به قدری باشه که صرفا بر اساس تصادف نشه توجیهش کرد، حتما یک تفاوتی در جمعیت اصلی بوده که این تفاوت در نمونه خودشو نشون داده- به طور معنی داری این گروه مورد بهتر از گروه شاهد باشد در بهبود افسردگی اونوقت ما میتونیم بگیم یک شاهد داریم که این دارو در درمان افسردگی موثره البته به طور همزمان خیلی نکات دیگه اینجا درنظرگرفته میشه یکی عوارض ممکنه ما بگیم که بله داروی ما در درمان افسردگی موثر بوده ولی ما باید این رو یه تعداد کافی از افراد انجام بدیم که مشخص بشه که این عوارضش هم قابل توجیهه نه اینکه مثلا درسته افسردگی رو خوب میکنه ولی یک نفر هم مثلا میکشه یا 1% یا 5% رو دچار صرع میکنه مثال عرض میکنم، باید هم از لحاظ ایمنی بررسی بشه هم از لحاظ اثربخشی، حالا شبیه این رو در مورد واکسن انجام میدن و وقتی که این بررسی شد ما میتونیم بگیم یک Evidence وجود داره که اون دارو خوبه، این داروها معمولا بر اساس Evidenceهای متعدد تصویب میشن مثلا یک کارآزمایی بالینی در ایران انجام میشه یکی در امریکا انجام میشه یکی در مصر انجام میشه یکی در کنیا انجام میشه یکی در هندوستان انجام میشه و بعد یه عده میان یه کاری میکنن به اسم meta analysis یعنی فراتحلیل یعنی میان مجموع این کارازماییهای بالینی رو با هم جمع میکنن بعد انگار این رو یک حجم خیلی بزرگی از آدما انجام شده و این قدرت آماریش رو میبره بالا قدرت آماری که با استفاده از روشهای آماری بعد از مطالعه سنجیده میشه بهش میگن p-value اون میگه که اون وقت احتمال خطایی که ما اون احتمال خطایی که اول 1% یا 5% در نظر گرفتیم حالا چقدره در این موارد خیلی اوقات احتمال خطا از یک در صدهزار هم کمتر میشه، بنابراین میتونیم ببینیم که با روشهای آماری و با طراحیهایی که احتمال خطا در تجربه رو میاره خیلی پایین شواهدی به دست میاد و اون شواهد عرضه میشه به یک تیم به یک board به یه گروهی از آدمهایی که منافع مالی مستقیم یا غیر مستقیمی در اون ندارن حالا غیر مستقیمکه تمام انسانها در هر پیشرفتی در بشریت یه سری منافع مالی یا غیر مستقیم دارند ولی آنچه که مشخص و واضح نباشه اونها میان در همون سازمان FDA یا غذا و دارو در کشور مادر در آمریکا یا هرجا که هست دست اون رو بررسی میکنن اون سندها و مستندات رو بررسی میکنن و بعد میگن بله حالا این مستندات به میزان کافی هست که ما به این دارو مجوز بدیم که وارد بازار بشه این فرایند برای یک دارو معمولا ده سال حدودا بطور متوسط طول میکشه اما اگر یه موردی باشه مثل بیماری کرونا در حال حاضر که این داره مردم رو میکشه آدمها دارن هر روز هزار هزار به خاطر این بیماری میمیرن اونوقت ممکنه که بیان و این فرایند رو تسریع بکنن و مجوز استفادهی اضطراری از یک دارو یا واکسن رو بدن، همچنان شواهد و مستندات کافی پشتش هست اما میان و این فرایند بررسی رو و ارزیابی رو و دادن مجوز رو تسریع میکنن؛ حالا اینجا اخلاق پزشکی چه نقشی داره؟ [28:39]
[1] Rum
این متن توسط سرویس تبدیل گفتار به متن "فارسآوا" توسعه یافته در شرکت "عامر اندیش هوشمند"، از فایل صوتی استخراج شده است؛ البته برای گویاتر شدن متن، تصحیح دستی هم انجام شده.
شما میتونید برای تست زنده این سرویس به این آدرس برید.