چند باری برخورد کردم به مطالبی در مورد شروع برنامهنویسی و خوب بودند. منم تصمیم گرفتم مطلبی دربارهی خودم و شروع برنامهنویسی بنویسم.
از سال ۸۳ به شروع کردم به یادگرفتن مفاهیم نرمافزاری. کلی کلاسهای آموزشی مختلف رفتم که الگوریتم و فلوچارت و سخت افزار بیشتر از همه به کارم اومد. تا قبل از اینکه اولین زبان تخصصی الانم رو یادبگیرم واقعا همهچیز خوب بود.
سال ۸۴ بنا به دلایلی به لینوکس مهاجرت و ویندوزم رو از روی هارد پاک کردم. یه مقالهای داره اریک ریموند به نام چگونه یک هکر شویم. این مقاله رو وقت کردید بخونید. ۱۴ سال پیش لینوکس (گنو/لینوکس) برای یه تازه کار یعنی ول معطلی! همزمان هم شروع کردم به یادگیری زبان PHP در حالی که به خاطر عدم تشخیص موردم دیال آپ دسترسی به اینترنت هم نداشتم. یه شرکتی بود که درایور برای این مودمها ارائه میداد که پولی بود. نسخهی رایگان داشت که تا سرعت بسیار بالای ۱/۴ کیلیوبایت رو ساپورت میکرد. به درد فامیلاش میخورد فقط! یه کتاب هم آلن باغومیان داشت برای Redhat 9 که اون موقع بیشتر از ۲ سال بود که دیگه ریلیز نمیشد و بهجاش فدورا رو منتشر میکرد. منم فدورا ۴ داشتم با ۶ تا CD نصب که خدا رو شکر اون زمون کلی پکیجهای مورد نیاز رو داخلش قرار میداد. و اما چالش بزرگ!
حدود یک ماه از عمر گران رفت تا تونستم اولین کد PHP رو روی وبسرور آپاچی (Apache Httpd) اجرا بگیرم. موهام سفید شد و بختم سیاه. یه چالشی که من داشتم این بود که هر مشکلی داشتم باید یادداشت میکردم. روزای پنجشنبه به کافینت کتابخانهی مرکزی (اصفهان) میرفتم، سوالام رو سرچ میکردم، صفحهی HTML رو ذخیره میکرد، رایت میکردم روی یه CD و باقی ماجرا ....
معلم سختگیر!
حقیقتا مطالب برای یادگیری لینوکس خیلی کم بود و برای PHP هم یه کتاب از استاد گرانقدر، پروفسور جعفرنژاد قمی. کتابی حاصل یک عمر نمره دادن برای پروژه به دانشجوهاش در ازای نوشتن کتاب. ولی باز کار راه انداز بود. البته منظورم از معلم سختگیر ابدا ایشون نیستند. منظورم آزمون و خطاست. من حدود ۳ سال توی خونه آموزش میدیدم. اواخر این مدت که شروع کردم رفتن سر کار، موهایی که سفید شده بودند، دیگه اثری از همون هم نبود. وقتی به یک باگ برخورد میکردم خیلی دنبال stackoverflow میگشتم تا پستی در مورد باگم ارسال کنم ولی خوب، بعدها متوجه شدم که هنوز وبسایتش راه نیفتاده!
آژاکس!
سال ۸۵ شروع کردم به کار کردن با جاوااسکریپت با کتابی از مجددا استاد پروفسور جعفرنژادقمی :( . راستش از روی کتاب بشینی یه تمرین ۶ صفحهای رو تایپ کنی در حالی که سرعت تاپیت هم پایینه میدونید چه فاجعهای هستش؟ قشنگ ۳ روز طول میکشه. بعد کافی تمرینت ارور بده. راستی اون موقع ابزاری به نام فایرباگ نبود! اولین بار یه کار حیرتانگیز توی وبسایت یاهو دیدم. توی کادر آب و هوا شَهرت رو وارد میکردی و بعد از کلیک کردن روی دکمهی سابمیت صفحه مجددا بارگذاری نمیشد! جلل خالق، مگه داریم؟ من عصر ارتباط مطالعه میکردم و علم روز. (حقیقتا که چه هفتهنامههای خوبی بودند اون زمون) بلاخره فهمیدم این تکنیک رو بهش میگن آژاکس (اِی جکس البته). اونم که منبع فارسی نداشت. خدا میدونه چندتا مقاله و سمپل دانلود کردم و با اون زبون افتضاحم تونستم بعد از ۲ ماه یه برنامهی ایجکسی بنویسم. بعدش یه پروژهی کتابخونه باهاش نوشتم. برای این پروژه نشتم حدود ۱۰۰ تا جلد کتاب توی نرمافزار Gimp درست کردم. یه روز یه آگهی استخدام دیدم برای برنامهنویس. آقا من این پروژه رو برداشتم بردم شرکت مورد نظر. بهش گفتم این رو با ایجکس نوشتم. تا اینو گفتم چشماش برق زد. گفت بده ببینم، دادیم بهش شروع کرد تست کردن. ذوق مرگ شده بود. گفت باهات تماس میگیرم که نگرفت. فکر کنم باید یه پروژهی دیگه براش میبردم.
نتیجهی اخلاقی:
لعنت به این شانس ما دهه شصتیها، والا. حقیقتا با دردبهدری برنامهنویس شدیم. الان بچههای دهه هفتاد و هشتاد هرچه من یادگرفتم توی یک سال رو توی دو ماه یادمیگیرند. خدا وکیلی انصافه؟ :)