حسین مفرد
حسین مفرد
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

خوشا به حال آنانکه رودخانه ی پر آب دارند.

خوشا به حال آنانکه رودخانه ی پر آب دارند.

درختان سبزی در کنار رود قطار دارند

برگ های شناور در آن، شناکنان خوشحالند

امّا اینجا

کنار جوی خشکیده نه آبی نه درختی

در کف جوی، بوته های تشنه و خشک با باد ناله سر می دهند

لبان ترک خورده من با آن خوار و خاشاک همراهی می کنند...

این چه روزگاری است

همه جا گرد و غبار

کاش درختی بود . شاخه و برگی بود

درختان خشک و نیم سوخته، کنار جوی خشکیده، نالان و زخمی ایستاده اند.

خوش به حال آنانکه رودی دیدند. سیبی شناور، گلی رقصان در آب دیدند.

پای برهنه در آب گذاشتند و شعری سرودند

زمانی که برگ درختان با ناز و ادا خود را به آب سپردند.

از لابه لای در ختان نور خورشید مانند ستارگان چشمک می زد

رود الماس باران می شد.

تلو تلو خوران کنار چاله ی باریک که شاید زمانی آبی در آن جاری بوده سر در گریبان راه می روم.

تشنه کمی آب ، امّا بالا دستیها راه آب را بسته اند و در آن شنا می کنند.

در خیال خود باغی پُر درخت و میوه دارم ...

در بی آبی آن درختان خیال هم خشک هستند.

در افکار در هم من هیچ امیدی به سبزی نیست.

در گوشه ی از جوی خشکیده ، سیبی گندیده مگس سان دورهمی دارند.

در آن راه خاکی ، خار و خاشاک من را همراهی می کنند.

من و خاک

من و باد

من و بی راه تا انتها ...

9/12/1400

حسین مفرد

به طبیعت احترام بگذارید
درود... می نویسم چون دوست دارم نوشتن را.حتی اگر یک نفر آن را بخواند.خوشحال خواهم شد.گاهی که خوشم ، شاید یکی نوشته هایم را خوانده است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید