حسین مفرد
حسین مفرد
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

گفتگو با استاد

درود

آیا این دنیا زندان است و ما در آن محکوم هستیم ، که انواع سختیها و مشکلات را تحمل کنیم ؟

من این سوال را از استاد پرسیدم و او در جواب گفت :
باید توجه کنیم ما در جهان چند بُعدی زندگی می کنیم که هر بُعد آن خود جهان دیگری است. هر جهان شرایط خاصی دارد. جهانی که اکنون در آن هستیم ، یک جهان کاملاً مادی و پست است، پستی نه از لحاظ زشتی و بدی ، پستی از لحاظ مرتبه و درجه است. این بدان معنا است که ما باید این مرحله را طی کنیم، تحمل شرایط آن برای هر کس یکسان نیست. در ضمن ما در این بُعد تنها نیستیم و هستند آفریدگان دیگر که شرایط ما و شاید سخت تری داشته باشند.

... مگر ما چند جهان داریم ؟!
استاد سری خاراندند و دستی به صورت خود کشید و ادامه داد: به هر صورت ما اطلاعات بسیار ناچیزی در حد صفر در باره جهانهای قبل و بعد از این بُعد داریم و نمی دانیم که چرا هستیم و باید بکجا برویم. این جهان خود یک عالم ارتقاء برای آن بُعد دیگر ماست ، این بُعد وجودی ما که اصطلاحاً به آن روح می گویم هوشیارترین بُعد ماست که در خلقت و این جهان چند بعدی در حال سیر و سلوک است. لحظاتی را باید با این جسم مادی بگذراند که برای ما سالها طول می کشد ولی برای بُعد وجودی ما و آن وجود اصلی لحظاتی بیش نیست.
... حال این بُعد را به زندان تشبیه می کنید که بلاجبار باید آن را تحمل کنیم، ولی من آن را به چیزی تشبیه نمی کنم.

استاد : ما سايه اي از عين ثابت خودمان هستيم در اين سياره. عين ثابت ما در سياره اي ديگر وجود دارد، خودمان قبول كرديم كه چند صباحي در اين سياره زندگي كنيم و برگرديم، ما وقتی وارد این بُعد می شویم در واقع وارد یک دنیا و سرزمین نا شناخته می شویم که هیچ چیز آن برای ما شناخته شده نیست ، ما باید از این بُعد با پیروزی و سر بلندی بیرون بیایم . روح و وجود اصلی ما وقتی وارد این جهان میشود پاک و بدون هیچ بدی است. از جهان قبلی هیچ خاطره ای با خود نمی آورند و اگر هم هست در بدو تولد و آغاز حرکت در این جهان تغییر وضعیت می دهد و خاطرات مادی جایگزین میشود و روح ارتباطش با جسم کم رنگ میشود.
هرچه که هست دنیا و جهان قبلی دنیایی درخشان و نورانی بوده و روح ما به صورت ذره ی درخشان در آن بوده و حال در این دنیا باید پرورش یابد و به آن سوی ابعاد حرکت کند. ما از آن دنیای ذرّه هیچ خبری نداریم و نمی دانیم در گذشته ی آن چیست و روح قبل از آن چه بوده است.

... در عالم ذرّه چه می گذرد ؟!
استاد : این که در آن عالم چه می گذرد. بحث بسیار طولانی و سختی است، باید به کوچکترین جزییات پرداخت که در اینجا فرصتی نیست. وقتی وارد این بعد میشویم فرامینی را روح دریافت می کند، که برای شعور مادی ما قابل فهم نیست . شعور غیر مادی و آن وجود اصلی که سیال و باقی هست که اصطلاحاً به آن روح می گویم، درک می کند که خود شعوری فرا گیر است و قابلیت درک محیط را دارد. اگر بتواند جسم و جان را یکی کند در آن صورت است که به تعادل می رسد.

... یعنی جسم وروح با هم یکی شوند...

استاد : اما اول کار بعضی مواقع روح با جسم تطبیق نمی کند. خیلی زود روح جسم را رها می کند و منتظر جسمی دیگر میشود، بعضی مواقع انسانها خیلی زود می میرند. این زمانی است که جسم قادر نیست روح را تحمل کند و یا برعکس، اگر روح جسم را نتواند بپذیرد مرگی آرام و ساده داریم . اگر جسم نتواند روح را بپذیرد مرگی سخت همراه درد و رنج بسیار خواهیم داشت ، دردهای با انواع بیماریها و عذابها همراه است.

... این چه حکمتی است !!!؟؟؟
استاد : اگر هوشیار باشیم و بتوانیم از لحاظ روحی هماهنگ شویم، به یک آرامش ذهنی و جسمی برسیم می توانیم روح و روان خود را تعالی دهیم و برای سفر بعدی و رهایی از این جسم مادی بهتر عمل کنیم. هرچه که جسم و روح ما آرامش داشته باشد ، رهایی و همان رستگاری راحت تر خواهد بود و باعث خوشحالی خواهد شد. شاید این دنیا یک زندان یا یک مدرسه و آموزشگاه بزرگ باشد که بارها و بارها توسط معلمان و راهنمایان بزرگ راه و روش رستگاری و رهایی در آن تعلیم داده شده است ، باید سیع کنیم بفهمیم که داریم کجا می رویم و لازمه آن چیست، گذشته ی قبل از این جهان تمام شده است و ما از آن گذر کرده ایم، در حال آماده شدن برای گذر به جهان دیگر هستیم حال باید بتوانیم با روح خود ارتباط بر قرار کنیم ، او به عالم هستی تا حدودی آگاهست حداقل آن این است که می داند بکجا داریم می رویم.

... همان سوال همیشگی ما از کجا آمده ایم و به کجا می رویم.

استاد : ما از جهان بالا آمده ایم و در نهایت بالا می رویم ، باید با همنوعان خود باشیم. از بالا بسوی همنوعان آمده ایم تا ارتقاء پیدا کنیم و باز بالا برویم. در این مسیر نمی شود تنها رفت، باید با هم باشیم. در آن صورت است که جذب هم می شویم. یکی بودن را تجربه می کنیم. زمانی که هم روح خود و هم دیگران را درک کردیم نهایت به اوج رفتن است. رسیدن به جهان دیگر که خود سر آغازی است برای ابدی شدن. هرچه بهتر باشیم بهتر اوج می گیریم و رهایی راحت تر است. هرچه از روح فاصله بگیرید و به آنچه که مادی است و مال این جهان دل ببندیم رهایی سخت و گاهاً غیر ممکن است. در جسم های مادی به دفعات گرفتار خواهیم شد.

... چرا روح باید وارد آموزشگاه شود مگر کامل نیست ؟ اینکه به دفعات در جسم مادی گرفتار خواهیم شد همان تناسخ نیست.؟

استاد : نمی دانم توانستم درست مطلب را ادا کنم یا نه. آنچه که در توانم بود سیع کردم بگویم آنچه در ذهن است به زبان آوردن بسیار سخت است.

اما چرا روح باید وارد آموزشگاه شود مگر روح کامل نیست، روح کامل است ولی باید صیغل بخورد و با جسم تطبیق شود تا قوی تر شود تا کمال در کمال شود . روح قسمتی از قدرت لایتناهی خالق کیهانی است که از او آمده و بسوی او خواهد رفت. اما روح دارای درجات و مرتبه کیهانی است. برای صعود و رسیدن به سرچشمه باید ارتقا پیدا کند. این کالبد مادی ما مرحله ی برای ارتقای مرتبه ی کیهانی روح است. در راه این ارتقا ممکن است بارها در جسم های مختلف حلول کند.

... شاید روزی از خواب برخیزم و به تمام آنچه خواب دیدم بلند بلند بخندم. شاکر باشم که کابوسی بیش نبوده ...

استاد : تمام معانی ممکن است در ذهنت فرو ریخته باشد. اما به باور من امید و عشق، زنجیری به پای انسان است و یا هر آنچه که انسان را به زندگی و حیات باورمند کند، زنجیری است به کالبد فیزیکی انسان. باید به انسان حق انتخاب داده شود برای زندگی در سیاره زمین. جسم و روح باید آزاد و رها باشند تا بهترین تصمیم را بگیرند.

... ما در زمین گرفتاریم، در واقع در این جسم گرفتاریم. وقتی در جای محدود گرفتار شوی طرز فکر هم محدود میشود، در کل آنچه که شما می گوید زمان وجود ندارد. جهان لایه لایه و دارای ابعداد گوناکون است. همه یکی هستیم و در ابعاد و لایه های مختلف زمان اسیر و سرگردان هستیم. چون در این بعد محدودید وجود دارد بعضی مسایل برای ما قابل درک و فهم نیست .آیا میشود با صبر و تحمل و شکیبایی به درکی از حقایق جهان رسید ؟

استاد : روح کیهانی انسان از آن خالق است و چون اینرا نمیتواند بفهمد و درک کند دچار حیرانی و گیجی شده است. اینهمه حیرانی از شناخت خویش از یک چیز نشان دارد و آن هم عظمت و بزرگی روح انسان است ، مثل گوهری که خود نمیداند چیست و چه ارزشی دارد.

حسین مفرد

دوم اسفند هزاروچهارصد

به طبیعت احترام بگذاریدبه همدیگر احترام بگذازید
درود... می نویسم چون دوست دارم نوشتن را.حتی اگر یک نفر آن را بخواند.خوشحال خواهم شد.گاهی که خوشم ، شاید یکی نوشته هایم را خوانده است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید