فکر میکردم که بزرگترین مانع در انجام کار ها ،شیطنت هایی است که اطرافیان میکنند ،
ضعف امکانات است یا وقایع غیر مترقبه ، فشار کار ، ورود به محیط جدید و امثالهم .
اما اکنون میفهمم ، بزرگترین مانع و سختی پیشرفت ، هیچ کدام از این ها نیست .
مطالب سخت با تکرار آموخته میشوند ، انسان های شیطنت کن ، با تدبیر مدیریت میشوند و سختی کار به مرور حل و فصل ؛ لیکن آنچیز که هیچگاه قدیمی نمیشود و تکراری نمیشود و سهل نمیشود و مدام نیاز به مراقبت و حراست و تعامل و مذاکره و زد و خود و تدبیر دارد ،
خود است ؛
خود.
موجودی به شدت غیر قابل پیش بینی ، گریزپا ،حساس ، پر از شیطنت و ترفند و مغالطه گر .
موجودی که سر هایش انسان را بیش از اژدهای هفت سر به هراس می اندازد و توانش ، هرکول را به نفس نفس.
هر سری را که جدا میکنی ،سری از سودای دیگر برون می آید .
به شدت در فکر فرو رفته ام که با این نهاد نا آرام و تخص باید چه کرد و
اکنون ،در مقابل آن فقط یک چیز میتوانم بگویم ...
بر سر ظاهر ساختار برنامه هایت ، بمان .