داشتم به این فکر میکردم که چرا بعضی وقتها، حس و حال هیچ کاری رو ندارم، شاید اسمش رو تنبلی بذارید ولی نه، همیشه تنبلی نیست. گاهی اونقدر درگیری فکری دارم که دلم میخواد دکمهی آف داشت مغزم.وقتی زیاد فکر میکنم به مشکلات, حس میکنم دارم اونارو بزرگتر میکنم برای خودم، نه که بخوام ازشون فرار کنم، نه، ولی دلم میخواد حالا که دارم ذهنم رو با اون مشکل درگیر میکنم بتونم حلش کنم. خیلی وقتها هم همینطور میشه ولی گاهی نه. میگن میشه مغز رو گول زد، وقتی به خودت تلقین میکنی که همهچی خوبه، همه چی خوب میشه. شاید بتونم تمرین کنم و همیشه گولش بزنم، خدارو چه دیدی. اصلا مگه کسی هست که مشکلی نداشته باشه؟ پس چرا بعضیها همیشه شاد و سرحال هستن؟ پس میشه با وجود همه مشکلات، شاد بود. بیا تصمیم بگیریم ریز ببینیم گرفتاریها رو، بیا توی این شروع سال و قرن جدید، قشنگیهای زندگیمون رو درشت ببینیم. به نظرم حالمون خوب میشه، مطمئنم. راستی حالتون خوبه؟؟!!...