حلما
حلما
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

حلما به شما می گوید چرا و چگونه ؟!! کرونا ۵

چرا و چگونه من هم یک کرونایی شدم ؟(بخش پنجم)

قبل از هر چیز لازم به ذکر است که علائم و تجربیات و درک هرکس از بیماری، ممکن است با دیگران متفاوت باشد

روز بیست و چهارم بیماری ، آقای دکتر، سری دوم آنتی بیوتیک رو تجویز کردند(داکسی سایکلین) و برای دخترم سری اول داروی من رو نوشتند.

روزهای کسالت بار و سرشار از ضعف و درد عضلانی رو می گذراندیم.همسرم ضعف عمومی داشت، دخترم کمی تب و سرفه و ضعف عمومی و من همچنان درگیر تب و عرق و درد قفسه سینه.از سر درد های شدید گاه و بی گاه که نگویم براتون. سیر درمان اونا خدا رو شکر رو به پیشرفت بود ولی در مورد من برعکس بود .شب بیست و نهم و سی ام بیماری ، کم کم احساس گیجی و پریشانی کردم . حس غریبی بود نه درد نه سوزش نه ....تو حال خودم نبودم برای فرار از این حس رو به شعرخوانی آوردم! هر چی شعر از دوران مدرسه و غیر مدرسه یادم بود خوندم چنان که باعث نگرانی اطرافیان شدم. شب سی ام پا رو فراتر گذاشته دیگه رو اعمال و رفتارم (حتی کنترل ادرار)چندان تسلطی نداشتم و دچار یه تشنج مختصر شدم.

اثرات کمبود اکسیژن بر مغز!
اثرات کمبود اکسیژن بر مغز!


روز سی و یکم بیماری من و نهم دخترم، آقای دکتر برای من سیتی اسکن مغز و ریه نوشتند و گفتند اکسیژن خونت خیلی پایین آمده و باید برای خودت کپسول اکسیژن بگیری! علت تشنج هم نرسیدن اکسیژن به مغز بوده.برای دخترم هم سری دوم آنتی بیوتیک رو تجویز کردند( داکسی سایکلین) و البته به دلیل اینکه تب یک ماهه من،هم چنان ادامه داشت ،چهار آمپول دگزامتازون هم تجویز کردند.


چون دوران قرنطینه همسرم به سلامتی تموم شده بود از بهداشت منطقه اومدن خونه رو ضدعفونی کردن. البته همسرم گفتند که همسر و دخترم هم چنان مبتلا هستند ولی گفتن فقط تست شما مثبت دراومده!

روزهای سی و یکم و سی و دوم روز های وحشتناکی بود . سرفه های خشکی که تموم نمی شد. فقط و فقط با ضربه های اطرافیان نفسم بر می گشت. به اورژانس دو تا بیمارستان مراجعه کردم اینقدر شلوغ بود پذیرش نکردن و فقط کمی اکسیژن در حد سه دقیقه با اصرار زدند.

از دردسرهای شلوغی نوبت سیتی اسکن در حد ده روز ( چون هم مرکز استان هستیم و هم یه استان پایلوت) و دردسر های تهیه سیلندر با این آشفته بازار قیمت فاکتور می گیرم( در حدی که قیمت دست دوم اینجا،یک و نیم برابر نوی تهران بود.)

امروز ، سی هشتمین روز بیماری، با درد محدود عضلانی و ضعف روزگار خود را می گذرانم. و البته که استفاده از اکسیژن خیلی به بهبود شرایطم کمک کرد. تعداد دفعات بالا رفتن تبم خیلی کم شده، تو حرکت و صحبت محدودیت دارم با ا اندک فعالیت یا کمی صحبت به سرفه می افتم ولی در حالت معمول و استراحت، تقریبا مشکلی ندارم.هر چند ساعت یکبار ، در حد بیست دقیقه اکسيژن میزنم و حالم خوب میشه ولی یه چند ساعت که میگذره، کم کم دست و پام سنگین و دردناک میشه و همین‌طور قفسه سینه ام . که با اکسيژن دوباره همه چیز به حالت عادی بر میگردد.

تجربه جالب من از کرونا که امیدوارم به درد محققان کشورم بخورد این بود که چون من قبلا اسکن هسته ای قلب انجام دادم. و اونجا تزریق یون های رادیواکتیویته انجام دادم، حس پری و سنگینی رگهای دست و پام در مدت بیماری کرونا بسیار شبیه همون حالت بود.

به امید بهبودی همه بیماران

تشنجسلامتکرونا
فرصتی برای نوشتن روزمرگی هایم، آرزوهایم و دغدغه هایم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید