hpourgholi71
hpourgholi71
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

نبرد شاملو و فردوسی در آوردگاه بِرکلی



داستان از آنجا شروع می‌شود که از شاملو دعوت می شود که گویا طبق مرسومی هر ساله به عنوان ادیب و محقق به دانشگاه بِرکلی برود و سخن براند.

از قضا شاملوی داستان ما مطابق همان چیزی که از او انتظار می‌رود و حتی مقداری بیشتر از آن، سخن می‌تازد تا آن که سخن براند.

جناب احمد شاملو که احتمالا شما نیز مانند من او را شاعری بزرگ می‌دانید و بارها از شعرهای او لذت برده اید، در این سخنرانی به نکات مختلفی از جمله ریشه شناسی واژه‌ها، بررسی سابقه رسوم کهن ایرانی مخصوصا مهرگان و داستان تاریخی معروف "بردیای دروغین" می‌پردازد.

اما مقصود اصلی من در این نوشته به نوعی بخش جنجالی‌تر این سخنرانی کمی تا قسمتی علمی است، احمد شاملو به صورت خلاصه در این سخنرانی می گوید که داستان ضحاک و کاوه و فریدون چیزی نیست جز روایت واژگونه فاتحان از تاریخ

او این موضوع را چنین مطرح می‌کند که در سرتاسر شاهنامه، پادشاهی حق بی چون و چرای کسانی است که فرّه ایزدی یا همان خون پادشاهی داشته باشند و می‌گوید اتفاقا حقیقت این است که بعد از جمشید که شور تقویت نظام طبقاتی را در آورده‌ بود، جناب ضحاک می‌آید و ایشان تنها کسی است که از میان خود مردم است و خون پادشاهی در رگ ندارد.

شاملو در این بخش می‌گوید که فردوسی به این خاطر که دل در گرو نظام پادشاهی و عقاید برتری نژادی دارد، داستان را تغییر می‌دهد و می‌آید چنین داستانی می‌سازد که ضحاک دو مار بر شانه دارد که خوراکش مغز جوانان است، او برای ساختگی خواندن این بخش داستان ضحاک چنین دلیلی می‌آورد که آیا اگر چنین ماری هم بوده نمی شده که مغز مردگان را به آنها خوراند؟

در نهایت شاملو می‌گوید که ضحاک که از نسل پادشاهان نبوده است و نظام طبقاتی را به هم زده است از سمت تفکر شاهنشاهی‌خواه فردوسی با تغییر داستان محکوم شده است به تبدیل شدن به پادشاه ستمگر، شاملو داستان کاوه و فریدون را یک ضد انقلاب و کودتا می‌داند و می‌گوید که اگر چنین نبود چرا خود کاوه پادشاه نشد؟ او همچنین ادامه می دهد که انتخاب پرچم کاوه هم فقط حرکتی مزورانه در راستای فریب خلق است.

جوابیه ها به شاملو

بعد از این سخنرانی که بیشتر حمله ای به تمام پیشنه‌ تاریخی ایرانی بود، افراد مختلفی در دفاع از فردوسی واکنش نشان دادند که جز چند محقق مابقی بیشتر احساسی و از سر رنجیدگی‌ پاسخ داده بودند، اما از آن میان عطاالله مهاجرانی که بیشتر با وجه سیاسی می شناسیمش‌، با سلسله مقالاتی که در جواب این سخنرانی منتشر کرده است جواب های علمی و مناسبی یه این شبهات و فرضیه‌ها داده است.

شاملو و شکستن بت

من این موضوع را پیش از مخالفت یا موافقت از چند منظر می بینم، منظر نخست آن است که همواره در فرهنگ ایرانی، بت سازی و تقدس برای امور مختلف بسیار رایج بوده است، طوری که مثلا افراد کمی در حال حاضر نیز جرئت می‌کنند در مورد فردوسی نظری مخالف ارائه دهند، از این منظر اگر نگاه کنیم سخنرانی شاملو ارزنده است چون بابی جدید باز می کند که به ذهن ایرانی این مجوز را می‌دهد که حتی می شود شاهنامه را هم مورد نقد قرار داد.

سخنرانی علمی با چاشنی لیچار

از نقاط ضعف اصلی این مقاله اگر بتوانیم آن را مقاله بنامیم این است که بیش از فکت علمی در آن جملات سرشار از قضاوت لیچارگونه می بینیم و لحنی که در جای جای آن مشخص است که سخنران با غرض ورزی مطالب را گزینش کرده است ، طوری که حتی نمی تواند کلامش را جوری تزئین کند که حداقل مخاطب به این غرض‌ورزی پی نبرد.

احمد شاملو ، محقق ادبی ایرانی، یا منقدان سیاسی چپ؟

نکته جالب آن است که در تمامی این سخنرانی ما می بینیم که جناب شاملو رسومات و عقاید فرهنگی ایران باستان را بر اساس نگاه سیاسی چپ نقد می‌کند، و اصلا بنیاد مسئله مورد بحث شاملو در این سخنرانی نقد نظام طبقاتی در ایران باستان است، حال آیا واقعا ممکن است که ما فرهنگی بیابیم که مثلا در دوهزار سال پیش نظام جامعه اش منطبق بر تفکر متفکرین چپ در چندین هزار سال بعد باشد؟

تازه در همین انتقاد هم گاه متون را با تفسیر به رای ، پیش می‌برد تا حرف خود را به کرسی بنشاند.

شاملو و تکنیک حاشیه سازی رسانه ای

این سخنرانی بار اول و آخری نبود که شاملو با ارائه نظری بسیار متفاوت و چالش برانگیزش توجه ها را به خود جلب میکرد، او بارها در مورد موضوعات مختلف از جمله موسیقی سنتی، حافظ و..‌. از این دست نظرات ارائه داده بود که اگر بدون غرض ورزی نگاه کنیم در بسیاری از موارد نظر مورد نظر چندان درست نیست و دلایل زیادی برای رد آن وجود دارد.

ذکر چند نکته کلی

چند نکته به ذهنم می آید که بد نیست مطرح شود اولی آن است که با توجه به این که شاهنامه فردوسی با توجه به متون قدیمی تری نوشته شده اند و در اکثر موارد فردوسی به متن اصلی وفادار بوده است، در برخی از متون پیش از فردوسی از ضحاک به عنوان یک موتیف منفی استفاده شده است.

فره ایزدی به هیچ وجه به خون و نژاد مرتبط نیست، به عنوان مثال در برخی از موارد از جمله در مورد جمشید به خاطر کارها و رفتار بد، فره ایزدی را از دست می‌دهد و فردوسی در بسیاری از بخش های شاهنامه بیش از هر نژاد و خونی بر رفتار و پندار افراد تاکید می‌کند و می‌گوید "فریدون فرخ فرشته نبود"

حرف نهایی

داستان و حواشی سخنرانی برکلی، بسیار مفصل است می توانید اصل سخنرانی و جوابیه ها را پیدا کنید و دقیق‌تر مطالعه کنید، راستی استاد شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه یک بخش در مورد شاملو دارد که خواندن آن کلا برای شناخت بهتر شاملو بد نیست.

فردوسیشاملوشاهنامهاسطورهادبیات
حسین پورقلی علاقه مند به ادبیات ،شاعر، طنزپرداز، نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید