
امشب میخوام درباره ی اهمیت برنامه ریزی بگم، اینکه چطور با قدمای کوچیک و مداوم میشه به آرزوهامون برسیم.
اول اینکه از بچگی برنامهریزی به من آرامش میداد چون میخواستم روزی خوب داشته باشم پس تمام ایده هامو روی کاغذ میاوردم تا خمیربازی کنم، نقاشی بکشم، آشپزی کنم و بعد با دست چپم نوشتن رو تمرین.
تا جاییکه با خودم فکر کردم خب، این برنامهریزی، به تحقق چه هدفی کمک میکنه؟
اون موقع بود که برای اولین بار یه چیزی درونم گفت «بنویس». اولین بار دفتر رو برای منظم کردن افکارم انتخاب کردم و همونجا هم پاهامو دراز و با کودک درونم هم گپی زدم!
اما سوال اینجا بود، هدف چیه؟ چجوری اصلا بهش برسم؟ همیشه همه چیز برام اولاش زرق و برق داشت اما در آخر به جایی منتهی نمیشد، پس کتاب «چرایت را پیدا کن» زندگیمو نجات داد و عمیق و ریشه ای با همه چیز رفتار کرد. (من از عمیق بودن آدما خوشم میاد!)
پس، توی مبحث هدف گذاری عمیق تر شدم و تا الان حدود سه سال باهاش زندگی کردم! شاد و شاهد به دنیا اومدن آرزوهام در واقعیت. اگه شما هم میخواید برای سال میلادی جدید برنامه بریزید (هیچوقت دیر نیست)، همه مراحل برنامه ریزیمو توضیح دادم: