حدیثه سادات حسینی
حدیثه سادات حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

چرا نویسنده شدم؟

نویسنده ها معمولن آدمای درونگرایین که نمیدونن چجوری سر حرف رو باز کنن. باشگاه، فامیل و دخترای کتابخونه اولین سوالی که میپرسن تا باهات آشنا بشن اینه "شغلت چیه؟" مثل اینکه بحث شغل بحث خیلی خوبی برای برقراری رابطه با بقیس. درنتیجه هاج و واج نگاهش میکنم و میگم نویسنده ام. گرچه توی وب ها و سایت های مختلف اینترنت نوشته نویسندگی شغل نمیشه ولی جز نویسندگی به چیز دیگه ای انقدر علاقه ندارم. آدم های دور و برم نه تنها کتاب کم میخونن بلکه نوشتن هم بلد نیستن. فوقش چیزی که در طول روز بنویسن شماره تلفنیه که نمیخوان فراموش کنن و فاکتور چیزایی که خریدن و پیام به هم دادن. بیشتریا حرف میزنن. در طول روز با چندتا دهان باز مواجه میشم و اونا هم در طول روز با دهان باز دفتر و لپ تاپ و کتاب های من. نویسنده باید آزاد باشه تا خلاقیتش بتونه شکوفا شه. ولی وقتی خواستم خودمو یه گوشه ی دنیای آدمای دیگه جا هم بدم نشد. باید برای بقیه بنویسم و هرچی اونا میگن گوش کنم. خب، این خلاقیت رو از بین میبره. حالا مونده تمام وقتی که صرف اون کار میکنم و خسته و درمانده میرسم خونه تا بالاخره به علاقم که نوشتن به شیوه ی خودم و با ذهن خودمه برسم؟ نوچ!

چرا؟ چون ذهن خسته و بسته نمیتونه شکوفا باشه. مثل پرنده ای رو که ساعت ها توی قفس بزاری و ازش انتظار داشته باشی خیلی خوب پرواز کنه.

آخر به این نتیجه رسیدم مثل یه نویسنده ی خلاق از جامعه و عرف هاش فاصله بگیرم و کار خودم رو انجام بدم. گرچه کار نکنم و درآمدی آن چنانی ای نداشته باشم یا شوهری پیدا نکنم، تا مینویسم زنده و شادم!


برقراری رابطهچالش های نویسندگینویسندگی
نویسنده ی کتابی که به زودی چاپ خواهد شد! Instagram: @HadisehWrites Telegram: @HadiseWritesLife Aparat: @HadiseWrites
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید