ببین، اگه توی زندگیت فقط یه فرصت داشتی تا ورق رو برگردونی و به همهچیزی که میخواستی برسی، ازش استفاده میکردی یا نادیدهش میگرفتی؟
روزها حرفهای سرزنشکنندهی بقیه رو میشنوم و دوباره کار خودم رو میکنم. مینویسم. در طول مسیر خیلیها بیخیال میشن و انگیزهشونو از دست میدن، باز هم ادامه میدم، مثل لاکپشتی که در آخر برنده میشه.
برای تغییر دادن آدمها و قلبهاشون به حرفهای انگیزشیای که «حس رو منتقل میکنی.» میچسبم و از تنها فرصتم استفاده میکنم و مینویسم. سر راهم میگن بهتره برم معلم آموزشوپرورش بشم، به دوروبرم نگاه میکنم و هرجایی که میبینم از راهم خوشش نمیاد، ولی گاز رو میگیرم و زندگی توی مسیر خودم حرکت میکنم.
هر زنبوری با نبودش، عمر انسانها رو به ۴ سال کاهش میده، ارث زندگی من، دستبهدست میچرخه و از خوندن کتابم، زندگیشون، حتی کوچک، تغییر میکنه و در سطح جهانی به نتیجهی تغییر بزرگی خواهد رسید.
چرخهی بیهدف و معمولی زندگیای بیجهت، بیهدف و بدون انگیزه برای من به پایان رسیده. آدمی متفاوت، زندگیای متفاوت.
